گنجور

 
عطار

پدر گفتش که دیوت غالب آمد

دلت زان جادوئی را طالب آمد

که از دیوت گر این حاصل نبودی

ترا این آرزو در دل نبودی

اگر زین دیو بگذشتی برستی

وگرنه مُدبری شیطان پرستی

نداری از خدا آخر خبر هیچ

که کار دیو می‌خواهی دگر هیچ

خدا را گردهٔ ندهی بدرویش

هوا را باز گیری صد ره از خویش

سخی باشی ریا را و هوا را

ولیکن دوزخی باشی خدا را