گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

عتابم با تو هرگز سر نیاید

وزین گفتار کامم برنیاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

سخن چندان که گویم سر نیاید

ترا زین شاخ برگ و بر نیاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵

 

چو کاری ز یارم همی برنیاید

چو نوری به کارم همی درنیاید

چه باشد که من در غم او سرآیم

چو بر من غم او همی سرنیاید

ولیکن همین غم به آخر که با این

[...]

انوری
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

مرا وصلت به جانی برنیاید

تو را صد جان به چشم اندر نیاید

به دیداری قناعت کردم از دور

که تو ماهی و مه در بر نیاید

بدان شرطی فروشد دل به کویت

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - این قصیدهٔ را در زمان کودکی در ستایش فخر الدین منوچهر بن فریدون شروان شاه سروده است

 

صفتی است حسن او را که به وهم در نیاید

روشی است عشق او را که به گفت بر نیاید

علم الله ای عزیزان که جمال روی آن بت

به صفات درنگنجد به خیال در نیاید

چو نسیم زلفش آید علم صبا نجنبد

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

ز تنگی کس به چشمم در نیآید

کسی با تنگ‌چشمان بر نیآید

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش

 

بی‌شیر‌دلی بسر نیاید

وز گاو‌دلان هنر نیاید

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۸) حکایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

ولیکن تا دم آخر نیاید

ترا نقد درون ظاهر نیاید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

چو در دل شد، ز دل بر در نیاید

بترکش گویم از دل برنیاید

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

جانا، چو تویی دگر نیاید

مردم ز تو خوبتر نیاید

هم رنگ رخت سمن نگیرد

هم تنگ لبت شکر نیاید

روزی که تو برنخیزی از خواب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

توصیف تو از بشر نیاید

در کسوت گفت در نیاید

بی معنی عشق همچو تصویر

از عالم رنگ برنیاید

معنی حقیقت از بزرگی

[...]

جویای تبریزی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۵ - باب الجیم الجذبه

 

چنان جذبی که از وی در نیاید

ز دیدارت بخود دیگر نیاید

صفی علیشاه