گنجور

 
صفی علیشاه

بود جذبه اگر پرسی عنایت

کر رهرو را رساند بر نهایت

کند او را مهیا هر چه محتاج

به طی منزلست و قطع منهاج

بدون کوشش و جهد و تکلف

که باشد در قصور آن تاسف

ولی آن جذبه رهرو را پناهست

نه هر کس قابل جذب اله است

هر آنکو حاضر خدمت نباشد

ز شه شایسته خلعت نباشد

خداوندا صفی را منجذب کن

سوی خود قلب او را منقلب کن

چنان جذبی که از وی در نیاید

ز دیدارت بخود دیگر نیاید

چنان جذبی که دور از شه نگردد

بسوزندش اگر، آگه نگردد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode