گنجور

 
۱
۲
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان

 

مگر دخت خاتون که افسر نداشت

همان یاره وطوق وگوهرنداشت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳

 

مگر مادرت بر سر افسر نداشت

همان یاره و طوق وگوهر نداشت

۱ بیت
فردوسی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - در طلب شراب

 

ای جوانمردی که هرگز چرخ پیر

گام حکم الا به کامت برنداشت

از کفایت آنچه دارد طبع تو

خاطر لقمان و اسکندر نداشت

دوستی دارم که در روی زمین

[...]

۸ بیت
انوری
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم

 

یکدم نبد که چرخ مرا زیر و بر نداشت

جز رنج من زمانه مرادی دگر نداشت

بی سر شدم چو دایره در پای عشق او

کاین کار همچو دایره پایان و سر نداشت

۲ بیت
حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶

 

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت

ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او

او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم

[...]

۸ بیت
خاقانی
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت اسکندر که خود به رسولی می‌رفت

 

هیچ کس چون چشم اسکندر نداشت

گرچه گفت اسکندر و باور نداشت

۱ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

پای از روی شهنشه برنداشت

زآنکه او در خویش موئی سر نداشت

۱ بیت
عطار
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت

هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت

بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم

دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت

گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

گرچه متاع جان بر جانان خطر نداشت

جان باز کز جهان دل ازو دوستر نداشت

عاشق به دست همت خود در طریق عشق

هرچ آن نه دوست بود بیفگند و برنداشت

قومی ز عشق خاص ندارند بهره‌ای

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - ستور فقیر

 

ز بی کاهی امشب ستور فقیر

بجز عون و عون کار دیگر نداشت

ز شب تادم صبح بر یاد کاه

نظر از ره کهکشان برنداشت

۲ بیت
وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

جز محبت، هرچه بردم سود در محشر نداشت

دین و دانش عرض کردم کس به چیزی برنداشت

هر عمل را اجر سنجیدند در میزان حشر

قیمت چشم پرآبم چشمه کوثر نداشت

از دلم در عشق سوزی ماند و از جان شعله‌ای

[...]

۷ بیت
نظیری نیشابوری
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت

ظالم به خود گمان ستم این قدر نداشت

گفتم به دل بگیردت اندر بدن گرفت

آه نکرده کار وقوف اثر نداشت

حسنت هزار شعبده در عرضه داشت لیک

[...]

۳ بیت
فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵

 

زین چمن عاشق ز نخل عیش هرگز برنداشت

غیر زخم خونچکان هرگز گلی بر سر نداشت

عاقبت مکتوب ما را سوی او پروانه برد

تاب سوز نامه ام بال و پر دیگر نداشت

بیقراری بین که بعد از سوختن همچون سپند

[...]

۵ بیت
کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴

 

آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت

آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت

خانمان سوزست برق بی نیازیهای حسن

ورنه آن آیینه رو حاجت به خاکستر نداشت

از بیابانی که سالم برد بیدردی مرا

[...]

۷ بیت
صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۵

 

پاس یک بیدار دل گردون بد گوهر نداشت

نور بینش با هزاران دیده اختر نداشت

سردی گردون به روشن گوهران امروز نیست

هرگز این خاکستر افسرده یک اخگر نداشت

از زبان گندمین افتاد در کارم گره

[...]

۱۲ بیت
صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت

سینه صد پیکان چشید و دست از افغان برنداشت

تهمتی بود این که گفتم آتش دل مرده است

کز دلم برخاست آه و رنگ خاکستر نداشت

بر سر نظّاره روی تو بر من ناز کرد

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

می دید رویت آینه و دیده برنداشت

خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت

برگ گلی نبرد صبا از چمن برون

کز درد، بلبلی ز پی‌اش ناله برنداشت

در حیرتم که دیده ازو برنداشتم

[...]

۷ بیت
قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت

کس به غیر از ساغر می لب ز لعلت تر نداشت

در ادای درد دل چندان که امشب پیش یار

همچو اشک از پوست بیرون آمدم باور نداشت

کشت آخر آسمان ما را به صد افسردگی

[...]

۱۰ بیت
فیاض لاهیجی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۳