دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت
وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت
گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت
گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت
خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از تجربه تلخ عشق و جدایی سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که معشوق از حال او بیخبر بوده و او را به دام عشق کشیده است. شاعر زندگی خود را تحت تأثیر نگاه مهربانانه محبوب و همچنین بیتوجهی او به خود میداند. وفا و وفاداری در این رابطه به چشم نمیخورد و او در نهایت از دست دادن وصل و احساساتش رنج میبرد. در واقع، احساس ضعف و ناامیدی در برابر عشق و وفاداری ناکامش، به وضوح در این اشعار منعکس شده است. در نهایت، شاعر به یادآوری ناکامی و بازیهای عشق و جدایی میپردازد.
هوش مصنوعی: دیدی که محبوب ما از احساسات و دلتنگیهای ما بیخبر بود، ما را به دام کشید و سپس به حال خود رها کرد و نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: ما بیخبر بودیم و وقتی متوجه شدیم که حسن او چگونه است، دیدیم که خود او هم از حال ما بیخبر است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و جاذبه او گرفتار عشقش شدیم، اما بعد از آن دیگر با نگاه رحمت به ما نمینگرد.
هوش مصنوعی: گفت که من از خودم بدی نمیخواهم، اما نتوانستهام به این نتیجه برسم. همچنین گفت که میخواهم وفادار باشم، اما این وفاداری تأثیری نداشته است.
هوش مصنوعی: وصل او از دست رفت، زیرا وفا نکرد. زخم او به دل رسید، چرا که سینهام از محافظت خالی بود.
هوش مصنوعی: گفتند که شبستان وصال او بسیار خوش است، با این حال وقتی به آنجا رفتم، دری برای ورود نیافتم.
هوش مصنوعی: گفتم که برای رسیدن به کمالات و آرزوهایم، چه فایدهای دارد وقتی که توانایی و امکانات لازم را ندارم؟
هوش مصنوعی: خاقانی اگرچه در کار وفاداری شکست خورده است، اما با درد و غم خود به شدت درگیر است و به خاطر نداشتن فرصت کافی، نتوانسته از این وضعیت رهایی یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکدم نبد که چرخ مرا زیر و بر نداشت
جز رنج من زمانه مرادی دگر نداشت
بی سر شدم چو دایره در پای عشق او
کاین کار همچو دایره پایان و سر نداشت
در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت
هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت
بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم
دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت
گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم
[...]
تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت
ظالم به خود گمان ستم این قدر نداشت
گفتم به دل بگیردت اندر بدن گرفت
آه نکرده کار وقوف اثر نداشت
حسنت هزار شعبده در عرضه داشت لیک
[...]
می دید رویت آینه و دیده برنداشت
خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت
برگ گلی نبرد صبا از چمن برون
کز درد، بلبلی ز پیاش ناله برنداشت
در حیرتم که دیده ازو برنداشتم
[...]
در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت
کس به غیر از ساغر می لب ز لعلت تر نداشت
در ادای درد دل چندان که امشب پیش یار
همچو اشک از پوست بیرون آمدم باور نداشت
کشت آخر آسمان ما را به صد افسردگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.