خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰
عقل ز دست غمت دست به سر میرود
بر سر کوی تو باد هم به خطر میرود
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
عافیت از راه بم زود بدر میرود
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱
روی تو را در رکاب شمس و قمر میرود
لعل تو را در عنان شهد و شکر میرود
قافلهٔ عشق تو میرود اندر جهان
طائفهٔ عقلها هم به اثر میرود
روی تو را در فروغ دید نشاید از آنک
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۸
زهره من بر فلک شکل دگر میرود
در دل و در دیدهها همچو نظر میرود
چشم چو مریخ او مست ز تاریخ او
جان به سوی ناوکش همچو سپر میرود
ابروی چون سنبله بیخبرست از مهش
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
بهر دیگ سرد آذر میرود
نه بدان کز جوش از سر میرود
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی
غم و شادمانی به سر میرود
به مرگ این دو از سر به در میرود
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه
چو شیرینی از من به در میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۹
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲
عقل دوراندیش هردم جای دیگر میرود
دیگ سودایش همیشه نیک بر سر میرود
چون به بزم ما در آید نیک حیران میدود
زود بگریزد رود بیرون و ابتر میرود
عشق سرمست است و با رندان حریفی میکند
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
اشکم به جستوجوی او بر خاک آن در میرود
خوب است فکر اشک من در پای او گر میرود
تا پای سرو ناز را بوسد به یاد قامتش
سوی چمن آب روان پیوسته بر سر میرود
هرچند کز باد هوا تو میدوانی بادپا
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
چو شیرینی از من بدر می رود،
چو فرهادم آتش به سر می رود
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱
بیستمکش صبر و آرام از ستمگر میرود
میرود دریا ز پی، ساحل چو پستر میرود
جوش سودا را علاج از دیده تر میکنم
آب میریزند بر دیگی که از سر میرود
نه همین خم را دل پر، زین حریفانست و بس
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۵
مفلس از بزم شراب ما توانگر میرود
ابر اینجا تا کمر در آب گوهر میرود
چشم ما در حشر خواهد داد شکر خواب داد
تلخی بادام ما از شور محشر میرود
عشق را با صبر و طاقت جمع کردن مشکل است
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - لطیفه
مثقلی با من ز روی طنز گفت
صحبت از فضلت به کشور میرود
گر ترا دستی است درعلم سیر
کشف این رمزت میسر میرود
این جهان چه؟ گاو چه؟ ماهی کدام
[...]