گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عقل دوراندیش هردم جای دیگر می‌رود

دیگ سودایش همیشه نیک بر سر می‌رود

چون به بزم ما در آید نیک حیران می‌دود

زود بگریزد رود بیرون و ابتر می‌رود

عشق سرمست است و با رندان حریفی می‌کند

می‌رود در بر خوش و در بحر خوش‌تر می‌رود

آفتاب حسن او مه را نوازش کرده است

با دل روشن به هرجا خوب و در خور می‌رود

هرکه در راه خدا ره می‌رود همراه ماست

لاجرم همراه ما راه پیمبر می‌رود

در چنان بحر محیطی زورقی افکنده‌ایم

بادبان افراشته کشتی به لنگر می‌رود

نعمت الله رهبر و شیرازیان همراه او

عاشقانه بر سر الله اکبر می‌رود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode