عقل دوراندیش هردم جای دیگر میرود
دیگ سودایش همیشه نیک بر سر میرود
چون به بزم ما در آید نیک حیران میدود
زود بگریزد رود بیرون و ابتر میرود
عشق سرمست است و با رندان حریفی میکند
میرود در بر خوش و در بحر خوشتر میرود
آفتاب حسن او مه را نوازش کرده است
با دل روشن به هرجا خوب و در خور میرود
هرکه در راه خدا ره میرود همراه ماست
لاجرم همراه ما راه پیمبر میرود
در چنان بحر محیطی زورقی افکندهایم
بادبان افراشته کشتی به لنگر میرود
نعمت الله رهبر و شیرازیان همراه او
عاشقانه بر سر الله اکبر میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و خرد میپردازد. عقل دوراندیش به جاهای مختلف میرود و در جستجوی نیکی است. عشق در حال سرمستی و خوشی است و با دوستان خود به سوی زیباییها میرود. آفتاب زیبایی یکی را نوازش میکند و در هر جا که میرود از خود روشنی به جای میگذارد. هر کس که در مسیر خدا قدم بزند، به جمع رفقای راه حق میپیوندد. همچنین، شاعر اشاره به توانایی و همراهی مردم در مسیر الهی دارد و از نعمتهای الهی سخن میگوید که همه با عشق و ایمان به سوی خداوند حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: عقل خردمند همیشه به فکر و تدبیر آینده است و ذهن او هر لحظه مشغول موضوعات مختلفی میشود، در حالی که آرزوهای خوب و مثبت همواره در ذهنش نقش میبندد.
هوش مصنوعی: وقتی به مهمانی ما میآید، به شدت شگفتزده میشود و سریعاً میگریزد، به گونهای که بدون نتیجه و ناقص از آنجا خارج میشود.
هوش مصنوعی: عشق شاداب و سرمست است و با عارفان و رندان همنشینی میکند. به سوی خوشیها میرود و در عمق خوشیهای بیشتر غوطهور میشود.
هوش مصنوعی: خورشید زیبایی او ماه را با مهربانی لمس کرده و با دل روشنی که دارد، به هر جایی که میرود، نیکی و زیبایی را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر الهی قدم برمیدارد، طبیعی است که در کنار ما و با ما به سوی راهنمایان الهی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: ما در میان دریای وسیع و پرعمق زندگی، قایقی را رها کردهایم که بادبانش را به اهتزاز درآورده و کشتیامان به آرامی در لنگرگاه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: نعمت الله، رهبر شیرازیان، با عشق و محبت به سمت الله اکبر میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
[...]
بیستمکش صبر و آرام از ستمگر میرود
میرود دریا ز پی، ساحل چو پستر میرود
جوش سودا را علاج از دیده تر میکنم
آب میریزند بر دیگی که از سر میرود
نه همین خم را دل پر، زین حریفانست و بس
[...]
مفلس از بزم شراب ما توانگر میرود
ابر اینجا تا کمر در آب گوهر میرود
چشم ما در حشر خواهد داد شکر خواب داد
تلخی بادام ما از شور محشر میرود
عشق را با صبر و طاقت جمع کردن مشکل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.