ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
وز لب شیرین جانان آب شکر می رود
آتشی در سینه دارم کز درون سوزناک
دمبدم چون شمع مجلس دودم از سر می رود
گر بدامن اشک در پایم گهر ریزی کند
جای آن باشد چرا کو بر سر زر می رود
تیره می گردد سحرگه دیده ی سیارگان
بسکه دود آه من در چشم اختر می رود
می رود خونم ز چشم خونفشان تدبیر چیست
زانک هر ساعت که می آید فزونتر می رود
چنگ را بینم که هنگام صبوح از درد من
می کند فریاد و خون از چشم ساغر می رود
ای بهشتی پیکر از فردوس می آئی مگر
کز عقیق جانفزایت آب کوثر می رود
گر دل و دین در سر زلف تو کردم دور نیست
رخت مؤمن در سر تشویش کافر می رود
چون دبیر از حال خواجو می کند رمزی بیان
خون چشمش چون قلم بر روی دفتر می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و درد جدایی میپردازد. او از زیبایی محبوب سخن میگوید که در میان لشکر میگذرد و دل او را میبرد. صبحگاهان، چهرهی محبوب مانند ماه از خیمه بیرون میآید و روشنی چهرهاش به مانند آب چشمهسار خورشید است. شاعر مانند فرهاد که به عشقی تلخ جان میدهد، از محبوبش شیرینی میخواهد. آتش عشق در دلش سوزان است و مانند شمعی که میسوزد، از او دود برمیخیزد. او میگوید اگر اشک بریزد، آن را مروارید مینامد، چون اشکهایش در دلتنگی و حسرت محبوب جاری است. دلتنگی او باعث تیره شدن روز و شبش میشود و اشکهایش به مانند خون از چشمانش میریزد. او در پایان اشاره میکند که عشق او به محبوبش همانند معجزهای است که بهشتی از فردوس را برایش به ارمغان میآورد و در نهایت، از حال خود به عنوان یک معلم یاد میکند که دردش به مانند قلم بر روی دفتر زندگیاش نقش میبندد.
هوش مصنوعی: یک تیرانداز ترک در حالی که به سمت جبهه میرود، دلبری زیبا و دلربا به چشم و دل من میآید.
هوش مصنوعی: صبح که میشود، مانند ماه از جایی بیرون میآید. نور چهرهاش مانند آب چشمهای است که از آتش میجهد.
هوش مصنوعی: من برای شیرینی جانم، با زحمت و دشواری مانند فرهاد sacrifices میکنم و از لب شیرین محبوبم، آب شکر جاری میشود.
هوش مصنوعی: در دل من آتش شدیدی وجود دارد که به طور مداوم وجودم را میسوزاند و مانند شمعی که در مجالس روشن میشود، دود ناشی از آن به تدریج از سرم بالا میرود.
هوش مصنوعی: اگر در دامان اشکهایم جواهرات بریزد، منطقی است چراکه این اشکها در مقایسه با زیورآلاتی که بر سرم میریزد، ارزش بیشتری دارند.
هوش مصنوعی: در صبحگاه، نگاه سیارات به خاطر درد و غم من، به خاطر دودی که ناشی از آه و اندوه من است، تیره و تار میشود.
هوش مصنوعی: چشمانم از گریه پر از خون میشوند و نمیدانم چگونه باید این وضعیت را مدیریت کنم، زیرا هر لحظه که میگذرد، درد و ناراحتیام بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: چنگ را میبینم که در صبحگاه به خاطر درد من فریاد میزند و اشک از چشم جام میریزد.
هوش مصنوعی: ای آن کسی که با چهرهات یادآور بهشت هستی، آیا از جایی میآیی که آب کوثر به خاطر زیباییات جاری میشود؟
هوش مصنوعی: اگر عشق و ایمان مرا مجذوب زلف تو کرده، دور از انتظار نیست که چهره مؤمن در جستجوی کافر، دچار تردید و اضطراب شود.
هوش مصنوعی: وقتی که نویسنده به حال خواجو اشاره میکند، اشکهای او مانند جوهری است که بر روی کاغذ میریزد و احساسات عمیقش را بازگو میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل دوراندیش هردم جای دیگر میرود
دیگ سودایش همیشه نیک بر سر میرود
چون به بزم ما در آید نیک حیران میدود
زود بگریزد رود بیرون و ابتر میرود
عشق سرمست است و با رندان حریفی میکند
[...]
بیستمکش صبر و آرام از ستمگر میرود
میرود دریا ز پی، ساحل چو پستر میرود
جوش سودا را علاج از دیده تر میکنم
آب میریزند بر دیگی که از سر میرود
نه همین خم را دل پر، زین حریفانست و بس
[...]
مفلس از بزم شراب ما توانگر میرود
ابر اینجا تا کمر در آب گوهر میرود
چشم ما در حشر خواهد داد شکر خواب داد
تلخی بادام ما از شور محشر میرود
عشق را با صبر و طاقت جمع کردن مشکل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.