مفلس از بزم شراب ما توانگر میرود
ابر اینجا تا کمر در آب گوهر میرود
چشم ما در حشر خواهد داد شکر خواب داد
تلخی بادام ما از شور محشر میرود
عشق را با صبر و طاقت جمع کردن مشکل است
کشتی طوفانی ما خوش به لنگر میرود
تا گشودی چاک پیراهن، ز دستانداز رشک
چاک در پیراهن یوسف سراسر میرود
نیستم ممنون مرغ نامه بر یک رشته تاب
نامه من بال بر بال کبوتر میرود
در شبستانی که ما رنگ محبت ریختیم
شمع بیتابانه از دنبال صرصر میرود
معنی پیچیده صائب در زمان ما نماند
برق تیغ ما به خون زلف جوهر میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و تصاویر زیبا از عشق، غم و شوق میپردازد. او از مفلس بودن خود در میخانه و احساس غم ناشی از جدایی سخن میگوید. در عین حال، عشق را با صبر و تحمل توصیف میکند و بیان میکند که با مشکلاتی مانند طوفانها و حسرتها مواجه است. در نهایت، شاعر به تحقق عشق و زیبایی در میانه دشواریها اشاره میکند و تأکید میکند که زیبایی و معانی عمیق عشق هرگز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: بدهکاران و ضعیفان از مجالس ما سرشار از خوشبختی و ثروت میشوند. ابرها نیز در اینجا تا نیمه در آب گوهر فرو میروند.
هوش مصنوعی: چشم ما در روز قیامت به خاطر نعمتها شکرگزاری خواهد کرد و خوابهای شیرین ما به خاطر تلخیهای زندگی، با شور و شوق به یاد میآید و این تجربیات تلخ، از بین میروند.
هوش مصنوعی: دفعهای که ما در دل عشق و حس تعلق غرق میشویم، دشوار است که بتوانیم آن را با صبر و شکیبایی ترکیب کنیم. در این اوضاع پرهرجومرج و آشفتگی، قایق زندگیمان به آرامش و ثباتی میرسد که با ثبات لنگر همراه است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو پیراهن را باز کردی، زیبایی و جذابیت پیراهن یوسف به طور کامل از حسادت و رقابت دیگران متأثر میشود.
هوش مصنوعی: من از مرغی که نامه میآورد، سپاسگزار نیستم؛ چون نامهام به مانند رشتهای است که بر روی بال کبوتر پرواز میکند.
هوش مصنوعی: در جایی که ما عشق و محبت را پراکنده کردیم، شمعی با شوق و اضطراب به دنبال باد سرد میدود.
هوش مصنوعی: در زمان ما، دیگر معنای عمیق و پیچیدهای از سخنان صائب باقی نمانده است. قدرت و تیزی کلام ما مانند برقی است که به زلفهای اصلی و زیبا نفوذ میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
[...]
عقل دوراندیش هردم جای دیگر میرود
دیگ سودایش همیشه نیک بر سر میرود
چون به بزم ما در آید نیک حیران میدود
زود بگریزد رود بیرون و ابتر میرود
عشق سرمست است و با رندان حریفی میکند
[...]
بیستمکش صبر و آرام از ستمگر میرود
میرود دریا ز پی، ساحل چو پستر میرود
جوش سودا را علاج از دیده تر میکنم
آب میریزند بر دیگی که از سر میرود
نه همین خم را دل پر، زین حریفانست و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.