گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

بگفتش جاودان پیروزگر باش

همیشه نام جوی و نامور باش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

مکن با دوستان زین رام تر باش

جهان را چون درختی میوه بر باش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۱

 

ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش

بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش

از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش

بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش

هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست

[...]

سنایی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش

 

نجات آخرت را چاره‌گر باش

در این منزل ز رفتن با خبر باش

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » آغاز کتاب

 

جمال یوسفی را جلوه‌گر باش

چو ابرهیم هفت اعضا بصر باش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

اگر تو دشمن ملکی پدر باش

وگر در ملک هارونی پسر باش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱۰) حکایت شیخ ابوسعید با قمار باز

 

بهُش رَو، نیک بنگر، با خبر باش

بلا می‌بارد اینجا، بر حذر باش

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

چنان نوع سخن را جلوه گر باش

که نطقت طوطیی خواند شکرپاش

عطار
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷

 

در وادی محبت، چون خضر راهبر باش

با رهروان دریا، چون موج همسفر باش

انگشت دایه در کام زهر غمم کشیده ست

در دست من هر انگشت، گو شاخ نیشکر باش

آشوب موج و طوفان سامان اهل دریاست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۷

 

به دم چوآتش سوزان، به چهره چون زرباش

بر آسمان سخن آفتاب انور باش

صدف به دست تهی صد یتیم را پرورد

تو هم ز آبله کف یتیم پرور باش

دل شکسته به دست آر با تهیدستی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۷

 

از صحبت افسرده روانان به حذر باش

جویای جگر سوختگان همچو شرر باش

بی درد و غم عشق، گرامی نشوددل

از گرد یتیمی پی تعمیر گهر باش

چون سیل به ویرانه نهد گهر روی

[...]

صائب تبریزی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۵۰

 

دلا دلدارت آمد با خبر باش

زتشویش جدایی بر حذر باش

دل فایز شده فارغ ز هجران

دلا آسوده بی شور و شرر باش

فایز
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

بخلوتخانه او خاک در باش

بنه سر پیش پای او و سر باش

صفای اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۹ - نصیحت

 

ای بشر از دو بینی بدرباش

وحدت حق ببین با نظر باش

یک دل و یک جهت با بشر باش

با بشر بد مکن با خبر باش

صغیر اصفهانی