اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
سپهدار از آن گفتها گشت رام
که پیغام بد با نوید و خرام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
سپهدارَش ز پنجُم چرخ «بَهْرام»؛
که تا اَیّامْ را پیش او کُنَد رام.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
به راه افتاد رامین با دلارام
به روی دوست راهش خوش بُد و رام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
خدایا داد من بستانی از رام
کنی او را چو من بی صبر و آرام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
همه چیزی گرفته جای و آرام
ابی آرام مانده خستهدل رام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
چو ویسه داد یکسر پاسخ رام
به مهر اندر نشد سنگین دلش رام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
چو آگه گشت ویس از رفتن رام
برفت از جان او یکباره آرام
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴
به او رمز دو مه تیر ای امید کرام
نبید خوردن بر خویشتن مدار حرام
اگرچه داری امروز روزه فردا باز
نماز کرده ز مزگت بکاخ بنده خرام
برسم و شیوه بهرام جام می بستان
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۷ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه
تیغ بیرون کن از کف بهرام
تندی او به تیغ او کن رام
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۲ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین و رفتن به روم و پیوند او با مریم
ز بیم تیغ رهداران بهرام
ز ره رفتن نبودش یکدم آرام
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۰ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
همه تندی مکن، لختی بیآرام
رها کن توسنی، چون من شدم رام
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۸ - برگرفتن بهرام تاج را از میان دو شیر
فتوی آن شد که شیردل بهرام
سوی شیران کند نخست خرام
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۲ - لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرامگور
شاه عالم تویی به ما بخرام
پادشاهی نیاید از بهرام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۷ - تشبیه کردن قرآن مجید را به عصای موسی و وفات مصطفی را علیه السلام نمودن بخواب موسی و قاصدان تغییر قرآن را با آن دو ساحر بچه کی قصد بردن عصا کردند چو موسی را خفته یافتند
گفت موسی عفو کردم ای کرام
گشت بر دوزخ تن و جانتان حرام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضیاند بهاحکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان
از رضا که هست رام آن کرام
جُستن دفع قضاشان شد حرام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت
لیک با این جمله بالاتر خرام
چونک ارض الله واسع بود و رام
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام
بدو گفت سالار بیتالحرام
که ای حامل وحی برتر خرام
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۸ - اهلیّت باده خواران
چرا مفتیان می کنندش حرام
سخن راست بشو زپس احترام