سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۶ - اندر مذمّت کسانی که به جامه و لقمه مغرور باشند
جامه بر عورتان پسندیدست
جامهٔ دیبه آفت دیدست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۹ - فی ذکرالعوام و اهل السوق والجهال
صحبت عامه هرکرا دیدست
سخت زشت است و ناپسندیدست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰
آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست
بر چهرهٔ آفتاب و مه خندیدست
ماه نو عید دیدهام دوش بدو
بر ماه تمام کس مه نو دیدست
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه و العشرون
هرآنچ آن کهنه میگردد قدیدست
که لذت از جهان قسم جدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید
از این شیوه سخن هرگز که دیدست
حقیقت چون تو هرگز کس ندیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید
ره توحید حیدر کل بدیدست
اگر دیدی تو هم زان دید دیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
نه پنهان و کس اینجاگه ندیدست
که ذرّات جهان کلّی پدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
در این خورشید کو را دید دیدست
نمود آن کسی اینجاندیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
کسی کاینجایگه این ره ندیدست
میان جمله مردان ناپدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
یکی میبینم اینجا هرچه دیدست
یکی محوست کلّی ناپدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید
خدا شد هر که او دیدار دیدست
عجب گر بود اینجا او پدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
یکی آیینهٔ پر نور دیدست
از آن پنهان کلّی زو پدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
کسی اینجا از آن حضرت ندیدست
همه جانها در اینجا ناپدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
خبرداری که عیسی جمله دیدست
ابا تو گفته و سر ناپدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
چنان کابلیس اینجا دوست دیدست
حقیقت همچو او دیگر که دیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
زهی عطّار کاینجا کس ندیدست
که مر عطّار را کلی بدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
معائینه مرا اودید دیدست
بجز خود در جهان او کس ندیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
که دیدست او حقیقت ذات دیدست
از آن دیدست نامش دید دیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
ترا چشم یقین ازدید دیدست
کز آن اسرار جزو و کل بدیدست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
گمان عشق تو منصور دیدست
کنون اندر کمالت ناپدیدست