گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست

بر چهرهٔ آفتاب و مه خندیدست

ماه نو عید دیده‌ام دوش بدو

بر ماه تمام کس مه نو دیدست

انوری
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه و العشرون

 

هرآنچ آن کهنه می‌گردد قدیدست

که لذت از جهان قسم جدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید

 

از این شیوه سخن هرگز که دیدست

حقیقت چون تو هرگز کس ندیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

نه پنهان و کس اینجاگه ندیدست

که ذرّات جهان کلّی پدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

در این خورشید کو را دید دیدست

نمود آن کسی اینجاندیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید

 

خدا شد هر که او دیدار دیدست

عجب گر بود اینجا او پدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

یکی آیینهٔ پر نور دیدست

از آن پنهان کلّی زو پدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

کسی اینجا از آن حضرت ندیدست

همه جانها در اینجا ناپدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

خبرداری که عیسی جمله دیدست

ابا تو گفته و سر ناپدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید

 

که دیدست او حقیقت ذات دیدست

از آن دیدست نامش دید دیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

ترا چشم یقین ازدید دیدست

کز آن اسرار جزو و کل بدیدست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

گمان عشق تو منصور دیدست

کنون اندر کمالت ناپدیدست

عطار
 
 
۱
۲