گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

هرانکو گذشت از ره مردمی

ز دیوان شمر مشمر از آدمی

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

نه زین و نه زآن دید نا‌مردمی

چو این با‌وفا دید و آن آدمی

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید

 

خورد مر گیاخوار را آدمی

درآردش در پیکر مردمی

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۲ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش

 

زجا جستم و بر نشستم دمی

نبودی کسی نزد من آدمی

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴

 

گر آمدنم به خود بُدی، نآمدمی

ور نیز شدن به من بُدی، کی شدمی؟

بِه زان نَبُدی که اندر این دِیر خراب

نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۷

 

گر آمدنم به من بُدی، نامَدَمی.

ور نیز شدن به من بدی، کی شدمی؟

بِهْ زان نَبُدی که اندرین دیْرِ خراب،

نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی.

خیام
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ

 

همی چشم داری ز من مردمی

مگر تو نهنگی و من آدمی

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۵۰ - بازگشت آتبین از راه دریا

 

فزونند صدبار از آدمی

نه نیکی شناسند و نه مردمی

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۵۷ - دیدار آتبین با فرستاده ی سلکت

 

بدو گفت کای مایه ی مردمی

ندیدم چو تو بر زمین آدمی

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۵

 

گر آمدنم ز من بدی نامدمی

ور نیز شدن ز من بدی کی شدمی

به زان نبدی که اندرین دهر خراب

نه آمدمی نه شدمی نه بدمی

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۴

 

خود درشتی گر ببیند کور چشم و کور دل

خواه با او مردمی کن خواه با او کژدمی

هر که از بی‌چشم دارد مردمی و شرم چشم

همچنان باشد که دارد چشم ز ارزن گندمی

مردمی کردن کی آید از خری کز روی طبع

[...]

سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴۱

 

خاقانیا! مسیح دما! زین خراس دهر

نانت جوین چراست سخن‌هات گندمی

مردی، چرا شوی به در عامه طفل‌وار

شیری، چرا کنی ز سر لابه سگ دمی

درگاه حق شناس که دنیا ز پس دود

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار

 

به مردم درآمیز اگر مردمی

که با آدمی خو‌گرست آدمی

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۵