عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲ - در ستایش سلطان محمود رحمه الله
گه جود با شرم و با حشمت است
که با گنج و مالست و با هیبت است
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲ - در ستایش سلطان محمود رحمه الله
درختی کی برگش همه نزهت است
درختی کی بارش همه حکمت است
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴
ای پسر ار عمر تو یک ساعت است
ایزد را بر تو درو طاعت است
نعمت تخم است وزو شکر بار
وین بر و این تخم نه هر ساعت است
طاعت اگر اصل همه شکرهاست
[...]
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۰ - مجلس آراستن ارژنگ شاه با شهریار گوید
مرآینه آینه حکمت است
دو حکمت درو کرده ار صنعت است
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۸ - غم مخوری
غم مخوری که عاقبت جای تو صدر جنت است
روی دل تو تا ابد سوی رضای حضرت است
غم مخوری که مرغ جان چون زتنت همی پرد
منزل آشیان او مقعدصدق نیت است
غم مخوری که این تنت چون به لحد فرو رود
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
عدل کن چون پنج روزت مهلت است
گر کنی عدل آن کمال حکت است
عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را
اوست اصل کار و باقی محنت است
اوست مقصود و دگر ها زحمت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن
گرچه سر بر پا نهادن خدمت است
پیش آن خدمت خطا و زلت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
آفت این در هوا و شهوت است
ورنه اینجا شربت اندر شربت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السّلام در عذر آن شبان
این قبول ذکر تو از رحمت است
چون نماز مستحاضه رخصت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۰ - کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود
ابتدای کبر و کین از شهوت است
راسخیِ شهوتت از عادت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده
کان خوشی در قلبها عاریت است
زیر زینت مایهٔ بیزینت است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۶ - داستان آن شخص کی بر در سرایی نیمشب سحوری میزد همسایه او را گفت کی آخر نیمشبست سحر نیست و دیگر آنک درین سرا کسی نیست بهر کی میزنی و جواب گفتن مطرب او را
پیش تو آن سنگریزه ساکت است
پیش احمد او فصیح و قانت است
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
بر من چرا وساوس شیطان به قوت است
زیرا که عقل در رهر عشاق علت است
گر بر تو نیست ظاهر و روشن نمی شود
تعیین این مقاسمه از بدو فطرت است
گرچه عنایت از طرف اکتساب نیست
[...]
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۲ - مناجات با خدا و نعت پیامبر
مرحمت کن که وقت مرحمت است
گردنم زیر بار معصیت است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷
ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است
مقراض توبه تو چو لای شهادت است
هستی تو آن نظام که نون خطاب تو
محراب راست کرده برای عبادت است
دید آنکه طلعت تو و بیداریش نبود
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵
چشم و چراغ شرع که ذات منورت
از پای تا به سر همه عین سعادت است
قاضی هفت کشور پیروزه رنگ را
از بندگی تو نظر استفادت است
فعل تو سال و مه همه خیرست و مردمی
[...]
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴)
دو دست و دو پا را همین صورت است
مراد آنکه بنیاد بر فرقت است
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
داغ عشقت بر رخ جانها نشان دولت است
هر که محروم است ازین دولت سزای محنت است
گر بلا افزون فرستی من بدین نعمت هنوز
شکر می گویم که در شکرت مزید نعمت است
از بزرگی گر سگ خود خوانیم که گه رواست
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
کوی تو ای حور، ما را جنت است
دیدن روی تو ما را منت است
عاقبت روزی به کوی تو رسیم
مرغ را پر، آدمی را همت است
باده می نوشی تو، من خون خورم
[...]