بخش ۱۰۶ - رفتن پسران سلطان به حکم آنک الانسان حریص علی ما منع ما بندگی خویش نمودیم ولیکن خوی بد تو بنده ندانست خریدن به سوی آن قلعهٔ ممنوع عنه آن همه وصیتها و اندرزهای پدر را زیر پا نهادند تا در چاه بلا افتادند و میگفتند ایشان را نفوس لوامه الم یاتکم نذیر ایشان میگفتند گریان و پشیمان لوکنا نسمع او نعقل ماکنا فی اصحاب السعیر
این سخن پایان ندارد آن فریق
بر گرفتند از پی آن دز طریق
بر درخت گندم منهی زدند
از طویلهٔ مخلصان بیرون شدند
چون شدند از منع و نهیش گرمتر
سوی آن قلعه بر آوردند سر
بر ستیز قول شاه مجتبی
تا به قلعهٔ صبرسوز هشربا
آمدند از رغم عقل پندتوز
در شب تاریک بر گشته ز روز
اندر آن قلعهٔ خوش ذات الصور
پنج در در بحر و پنجی سوی بر
پنج از آن چون حس به سوی رنگ و بو
پنج از آن چون حس باطن رازجو
زان هزاران صورت و نقش و نگار
میشدند از سو به سو خوش بیقرار
زین قدحهای صور کمباش مست
تا نگردی بتتراش و بتپرست
از قدحهای صور بگذر مهایست
باده در جامست لیک از جام نیست
سوی بادهبخش بگشا پهن فم
چون رسد باده نیاید جام کم
آدما معنی دلبندم بجوی
ترک قشر و صورت گندم بگوی
چونک ریگی آرد شد بهر خلیل
دانک معزولست گندم ای نبیل
صورت از بیصورت آید در وجود
همچنانک از آتشی زادست دود
کمترین عیب مصور در خصال
چون پیاپی بینیش آید ملال
حیرت محض آردت بیصورتی
زاده صد گون آلت از بیآلتی
بی ز دستی دستها بافد همی
جان جان سازد مصور آدمی
آنچنان که اندر دل از هجر و وصال
میشود بافیده گوناگون خیال
هیچ ماند این مؤثر با اثر
هیچ ماند بانگ و نوحه با ضرر
نوحه را صورت ضرر بیصورتست
دست خایند از ضرر کش نیست دست
این مثل نالایقست ای مستدل
حیلهٔ تفهیم را جهد المقل
صنع بیصورت بکارد صورتی
تن بروید با حواس و آلتی
تا چه صورت باشد آن بر وفق خود
اندر آرد جسم را در نیک و بد
صورت نعمت بود شاکر شود
صورت مهلت بود صابر شود
صورت رحمی بود بالان شود
صورت زخمی بود نالان شود
صورت شهری بود گیرد سفر
صورت تیری بود گیرد سپر
صورت خوبان بود عشرت کند
صورت غیبی بود خلوت کند
صورت محتاجی آرد سوی کسب
صورت بازو وری آرد به غصب
این ز حد و اندازهها باشد برون
داعی فعل از خیال گونهگون
بینهایت کیشها و پیشهها
جمله ظل صورت اندیشهها
بر لب بام ایستاده قوم خوش
هر یکی را بر زمین بین سایهاش
صورت فکرست بر بام مشید
وآن عمل چون سایه بر ارکان پدید
فعل بر ارکان و فکرت مکتتم
لیک در تاثیر و وصلت دو به هم
آن صور در بزم کز جام خوشیست
فایدهٔ او بیخودی و بیهشیست
صورت مرد و زن و لعب و جماع
فایدهش بیهوشی وقت وقاع
صورت نان و نمک کان نعمتست
فایدهش آن قوت بیصورتست
در مصاف آن صورت تیغ و سپر
فایدهش بیصورتی یعنی ظفر
مدرسه و تعلیق و صورتهای وی
چون به دانش متصل شد گشت طی
این صور چون بندهٔ بیصورتند
پس چرا در نفی صاحبنعمتند
این صور دارد ز بیصورت وجود
چیست پس بر موجد خویشش جحود
خود ازو یابد ظهور انکار او
نیست غیر عکس خود این کار او
صورت دیوار و سقف هر مکان
سایهٔ اندیشهٔ معمار دان
گرچه خود اندر محل افتکار
نیست سنگ و چوب و خشتی آشکار
فاعل مطلق یقین بیصورتست
صورت اندر دست او چون آلتست
گه گه آن بیصورت از کتم عدم
مر صور را رو نماید از کرم
تا مدد گیرد ازو هر صورتی
از کمال و از جمال و قدرتی
باز بیصورت چو پنهان کرد رو
آمدند از بهر کد در رنگ و بو
صورتی از صورت دیگر کمال
گر بجوید باشد آن عین ضلال
پس چه عرضه میکنی ای بیگهر
احتیاج خود به محتاجی دگر
چون صور بندهست بر یزدان مگو
ظن مبر صورت به تشبیهش مجو
در تضرع جوی و در افنای خویش
کز تفکر جز صور ناید به پیش
ور ز غیر صورتت نبود فره
صورتی کان بیتو زاید در تو به
صورت شهری که آنجا میروی
ذوق بیصورت کشیدت ای روی
پس به معنی میروی تا لامکان
که خوشی غیر مکانست و زمان
صورت یاری که سوی او شوی
از برای مونسیاش میروی
پس بمعنی سوی بیصورت شدی
گرچه زان مقصود غافل آمدی
پس حقیقت حق بود معبود کل
کز پی ذوقست سیران سبل
لیک بعضی رو سوی دم کردهاند
گرچه سر اصلست سر گم کردهاند
لیک آن سر پیش این ضالان گم
میدهد داد سری از راه دم
آن ز سر مییابد آن داد این ز دم
قوم دیگر پا و سر کردند گم
چونک گم شد جمله جمله یافتند
از کم آمد سوی کل بشتافتند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم صورت و معنی در وجود و واقعیت میپردازد. شاعر به تأکید بر تفکیک میان ظاهر و باطن، و میان صورتهای مادی و معنوی میپردازد. او اشاره میکند که صورتها، هرچند که واقعیتهایی مادی هستند، اما در نهایت به بوجود آمدن مفهوم و معانی عمیقتری دلالت دارند.
شاعر از نافی بودن صورت به مقاصد بیصورت اشاره میکند و میگوید که روح و حقیقت فراتر از آنچه که با حواس قابل درک است، وجود دارند. بهویژه، او به ارتباط میان خالق و مخلوق و لزوم نگرش به جنبههای معانی و ارزشها دعوت میکند.
به طور کلی، این متن به تامل در مورد واقعیتهای فراتر از حس و فهم مادی و کاوش در عمق معانی و قدری میپردازد که بسان سرنخی به سوی شناخت درست از وجود و حقیقت زندگی است.
هوش مصنوعی: این صحبت هرگز تمام نمیشود. آن طرفی به دنبال آن موضوع رفتند و از راهی که دزدیده بودند، به مقصدی رسیدند.
هوش مصنوعی: بر پایهٔ آنچه در این بیت آمده، تصویر وضعیتی را میتوان تجسم کرد که در آن گروهی از انسانهای پاک و مخلص، پس از گذر از دشواریها و محدودیتها، به آزادی و رهایی دست یافتهاند. این افراد از جایی که در آن زندگی میکردند یا به دلایلی از آنجا خارج شده بودند، اکنون در فضایی جدید و روشن قرار گرفتهاند. گندم درختی است که احتمالاً نماد باروری و رشد است و خروج از طویله نشاندهندهٔ رهایی از قید و بندهایی است که قبل از آن وجود داشته است. به طور کلی، بیانگر تحول و پیشرفت به سمت یک زندگی بهتر است.
هوش مصنوعی: وقتی که نهی و منع آنها شدت گرفت، به سمت قلعه با شوق و حرارت بیشتری حرکت کردند.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که سخن و وعدههای شاه مجتبی (امام علی) تا زمانی ادامه دارد که به قلعهای که صبر را میسوزاند و بالای آن هشدارها و نشانهها قرار دارد برسد. به عبارتی دیگر، ایدههای او به جایی میرسد که تحمل و صبر را از بین میبرد و نیز به بیان تصویری از چالشی که در راه است، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آمدند، حتی با وجود نداشتن عقل، به تو پند میدهند در شب تاریک، هنگامی که به روز بازگشتهای.
هوش مصنوعی: در آن قلعهٔ زیبا و خوشساخت، پنج در به سمت دریا و پنج در دیگر به سوی زمین وجود دارد.
هوش مصنوعی: پنج حواس ما به سمت رنگ و بو میروند و پنج حس دیگر به دنبال درک باطنی و کشف رازها هستند.
هوش مصنوعی: از میان هزاران شکل و تصویر، آنها به زیبایی و شوق از یک سو به سوی دیگر در حال حرکت بودند.
هوش مصنوعی: از این جامهای زیبا کم بنوش تا به گرد بتها نیفتی و مجسمهساز آنها نشوی.
هوش مصنوعی: از جامهای زیبا بگذر، زیرا در آنجا بادهای وجود دارد که تنها در جام نیست.
هوش مصنوعی: دهان خود را به سوی بخشندهی شراب باز کن، زیرا وقتی شراب میرسد، دیگر نیازی به جام کوچک نیست.
هوش مصنوعی: افراد تلاش کنن تا معنای عشق را درک کنند و تنها به ظاهر و شکلها بسنده نکنن.
هوش مصنوعی: چونکه سنگریزهای برای خلیل آورده شد، بدان که گندم از مقام خودش تنزل کرده است، ای عزیز.
هوش مصنوعی: وجود بیصورت به صورت و شکل میآید، همانطور که دود از آتش متولد میشود.
هوش مصنوعی: اگر حتی کمترین عیب در ویژگیهای شخصی فردی وجود داشته باشد، وقتی که به طور مکرر دیده شود، در دل موجب ناراحتی و کلافگی میشود.
هوش مصنوعی: اگر از بیصورتی و بینیازی به دگرگونیها و ابزارها آزاد شوی، حیرت و شگفتی محضی به تو دست خواهد داد.
هوش مصنوعی: بیدست، دستها میبافند و روح، جان آدمی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در دل، به واسطه دوری و نزدیکی، افکار و احساسات مختلفی به وجود میآید و در هم تنیده میشود.
هوش مصنوعی: هیچ چیز از اثر و تأثیر آن باقی نمانده و صدای ناله و گریه نیز بیفایده است.
هوش مصنوعی: نوحه و شیون به خودی خود چهرهای ندارند و دست از ضرر و خسارتی که میکشند، برنمیدارند. به عبارت دیگر، درد و رنجی که میآورند، شکل و صورت خاصی ندارد و فایدهای به حال انسان ندارد.
هوش مصنوعی: این مانند آدم نالایقی است که تلاش میکند تا با فریب و حقه، چیزی را به دیگران بفهماند یا توضیح دهد.
هوش مصنوعی: کسی که دستانش به کار آفرینی مشغول است، بینظم و بیصورت اقدام میکند، اما در نهایت نتیجهای زیبا و ملموس به دست میآورد که با احساسات و ابزارش همراه است.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه بدن انسان تحت تأثیر عوامل مختلف، مانند خوبیها و بدیها قرار میگیرد. به عبارت دیگر، به این فکر میکند که آیا کیفیات درونی فرد، بر زندگی و وضعیت ظاهری او تأثیر میگذارند و چگونه شرایط مختلف میتوانند شکل و شمایل او را تغییر دهند.
هوش مصنوعی: به هنگامی که نعمت به انسان میرسد، باید شکرگزار آن باشد و در برابر دشواریها و مهلتها، باید صبر کند.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا چون گل است، اما وقتی زخم برمیدارد، آن زیبایی تحت تأثیر قرار میگیرد و دل را به درد میآورد.
هوش مصنوعی: شهر یا مکان زیبایی به نظر میرسد، اما در واقعیت، ممکن است خطرهایی در آن نهفته باشد. در این شرایط، باید احتیاط کرد و محافظت لازم را به عمل آورد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرههای خوشصورت باعث شادی و لذت میشود، در حالی که وجود نازنین آنها در عالم غیب و دور از دید، به آرامش و solitude میانجامد.
هوش مصنوعی: چهرهای که نیازمند است، به کسب شکل جدیدی میپردازد و با زور و غصب، آن را به دست میآورد.
هوش مصنوعی: این حالت فراتر از مرزها و محدودیتهاست، جایی که خواستهها و اعمال از تخیلات مختلف پیدایش مییابند.
هوش مصنوعی: بیشمار روشها و حرفهها، همه به نوعی سایهای از افکار و اندیشهها هستند.
هوش مصنوعی: بر لبهء بام ایستادهاند و هر یک از آنها سایهاش را بر زمین میبیند.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه مانند عکسی است که بر بام خانهای قرار دارد و عمل، همانند سایهای است که بر روی پایهها و ارکان آن خانه ظاهر میشود. این یعنی که فکر و اندیشه پایههای یک عمل را تشکیل میدهند و عمل هم نتیجهی آن تفکر است.
هوش مصنوعی: عمل من بر اساس اصول و پایههایم شکل گرفته است، اما در تأثیر و ارتباط دو موضوع به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: آن زیباهایی که در جشن و سرور دیده میشوند، از شراب خوشگوار حاصل میآیند و فایدهٔ آنها در بیخود شدن و از خود بیخبر شدن است.
هوش مصنوعی: چهره مرد و زن، بازی و نزدیکی، تنها در زمانی که در حالت بیخبری هستیم، سودمند است.
هوش مصنوعی: نان و نمک به ظاهر چیزهای سادهای هستند، اما در واقع نشانهای از نعمت و برکتاند. فایده واقعی آنها در قدرتی است که به ما میدهند، حتی اگر خودشان بیصورت و بینام و نشان باشند.
هوش مصنوعی: در نبرد با آن چهره، تیغ و سپر فایدهای ندارند، زیرا در واقع پیروزی به عدم زیبایی وابسته است.
هوش مصنوعی: زمانی که آموزش و تصویرهای مدرسه به دانش پیوند خوردند، به صورت کامل و درست شکل گرفتند.
هوش مصنوعی: این موجودات بدون شکل و ظاهر هستند، پس چرا در انکار کسی که نعمتها را به آنها ارزانی داشتهاند، سخن میگویند؟
هوش مصنوعی: اینجا به ما میگوید که اگر وجود دارای شکل و صورت نیست، پس دلیل آن چیست؟ و در نهایت به این نتیجه میرسد که ما نمیتوانیم موجد و خالق این وجود را انکار کنیم.
هوش مصنوعی: انسان از وجود خود آگاهی مییابد، اما انکار وجودش ممکن نیست. هر کاری که میکند فقط انعکاس خود اوست.
هوش مصنوعی: هر دیوار و سقفی که در هر جایی وجود دارد، نشانهای از تفکر و خلاقیت معمار آنجا است.
هوش مصنوعی: اگرچه خود در محل اندیشه و تفکر نیست، اما سنگ و چوب و آجر به وضوح وجود دارند.
هوش مصنوعی: یقین واقعی شفاف و بدون شکل است و هر چیزی که در دستان او باشد، مانند ابزاری برای به وجود آوردن صورت و شکل است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات آن موجود بیچهره از عالم عدم، با لطف و کرم خود، صورتها را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: هر شکلی از زیبایی و قدرت برای کمک و بهرهبرداری به او نیازمند است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه بدون شکل و شمایل، چهرهاش را پنهان کرد، دیگران به خاطر دغدغههای خود، به سوی او آمدند با طعمی از عطر و رنگ.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال کمال باشد و بخواهد فقط ظواهر را ببیند، در واقع در راه نادرستی قدم گذاشته است.
هوش مصنوعی: پس چه نیازی را به دیگرانی که خود به حمایت و کمک نیاز دارند، نشان میدهی؟
هوش مصنوعی: هنگامی که انسان به تصویر و شکل خود توجه میکند، نباید تصوری نادرست از خداوند را داشته باشد. خداوند را نمیتوان با صورتها و تمثیلها مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: در حال دعا و ناله هستم و در تلاش برای از بین بردن خودم، چرا که از فکر کردن تنها تصاویری به خاطر نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر زیباییات از چیزی غیر از خودت نشأت نگیرد، پس آن زیبایی چه معنایی دارد؟ زیباییای که بدون تو به وجود آید، ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: تصویر آن شهری که به آنجا میروی، به قدری زیباست که زیباییاش تو را بینصیب میکند ای چهرهات.
هوش مصنوعی: پس به جایی میروی که خوشی نه به مکان و زمان وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر به سوی محبوبی بروی که هدف تو تنها نزدیکی به او و آرامش خاطر است، زیبایی او نیز در دل تو خواهد نشست.
هوش مصنوعی: پس به سوی بیچهره و بیصورتی رفتی، هر چند از آن هدف غافل ماندهای.
هوش مصنوعی: حقیقتی که به عنوان معبود همه شناخته میشود، در پی لذت و شوق، راههای مختلفی را پیموده است.
هوش مصنوعی: اما برخی به سمت شیوههای نادرست رفتهاند، هرچند که در اصل موضوع هنوز گم هستند.
هوش مصنوعی: اما آن سر، در برابر این گمراهان، داد خود را از دست میدهد و با حرف نابهجا از مسیر خارج میشود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یک گروه از مردم یا فرهنگها به طور کلی رفتار یا هویت خود را تغییر دادهاند و از اصول یا راه و روشهای قبلی خود دور شدهاند. به عبارت دیگر، آنها در مسیر جدیدی قرار گرفتهاند و ویژگیهای گذشته خود را فراموش کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی همه چیز ناقص و گمشده بود، از آن کمبود به سوی تمامیت رفتند و تلاش کردند تا آن را به دست آورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.