گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

این سخنها خود به معنی یا ربیست

حرفها دام دم شیرین‌لبیست

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۲ - حکایت

 

وصف مطلوبی چو ضد طالبیست

وحی و برق نور سوزندهٔ نبیست

مولانا
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست

نشان عشق نجستن نشان بی طلبیست

مگو که: عشق حرامست در طریقت شرع

که مست باده عشق اند اگر ولی و نبیست

شراب ما همه از خم لامکان آمد

[...]

قاسم انوار
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

دلم فریفتهٔ آن شمایل عربی‌ست

که شکل و شیوه او را هزار بوالعجبی‌ست

خیال لعل لبش در درون سینه من

چو باده در دل پر خون شیشهٔ حلبی‌ست

بکشت فتنهٔ چشمش مرا و می‌بینم

[...]

ابن حسام خوسفی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - خواجه حافظ فرماید

 

اگر چه عرض هنر پیش یاربی ادبیست

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

ز اطلس فلکم پرده در طنبیست

بطاقچه مه و خور جام و کاسه حلبیست

بپرده شاهد کمخاو جلوه کرمیخک

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

عمرست شبی که با حریف طربیست

مرگست شبی که بی رخ نوش لبیست

این هر دو شب است لیکن از روی حساب

صد سال تفاوت ز شبی تا به شبیست

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۱ - در آزاد شدن شه‌زاده از مکتب و ملول بودن درویش

 

که دگر آه و ناله بی‌ادبی‌ست

آه ازین گریه، این چه بوالعجبی‌ست؟

هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

نی و توتی یکی چه بلعجبی‌ست

عجمی نیست این سخن عربی‌ست

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

جزای حسن عمل در شریعت عربیست

به عرف عفو نکردن گناه بی ادبیست

سواد دل ز می سالخورده روشن کن

که عینک بصرش ز آبگینه حلبیست

قبول بی هنران ز التفات معشوق است

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

درین چمن هوس عیش، کیمیا طلبی ست

که خنده در دهن غنچه، موج تشنه لبی ست

شکنجه ای بتر از خارخار همت نیست

کرم به دست تهی چون جوانی و عزبی ست

ز فکر حشر عبث نیست گریه ی زاهد

[...]

سلیم تهرانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۸

 

ادب نه‌کسب عبادت نه سعی حق‌طلبی‌ست

به غیر خاک شدن هرچه هست بی‌ادبی‌ست

ز بیقراری نبض نفس توان دانست

که عمرآهوی وحشت‌کمند بی‌سببی‌ست

خمار جام تسلی شکستن آسان نیست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۹

 

به محفلی‌که دل آیینهٔ رضاطلبی‌ست

نفس درازی اظهار پای بی‌ادبی‌ست

خروش العطش ما نتیجهٔ طلب است

وگرنه وادی الفت سراب تشنه لبی‌ست

میی ز خم نکشیدیم عذر حوصله چند

[...]

بیدل دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

ظهور بخشش حق را ذریعه بی سببی ست

وگر نه شرم گنه در شمار بی ادبی ست

ز گیر و دار چه غم چون به عالمی که منم

هنوز قصه حلاج حرف زیر لبی ست

رموز دین نشناسم درست و معذورم

[...]

غالب دهلوی