گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

نیایم ز پس باز ازین گفته بس

ز پس باد رویم گر آیم ز پس

اسدی توسی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید

 

تو رفتی و ما نیز آئیم بس

تو پیشی در این راه ما خود ز  پس

عثمان مختاری
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۵ - سخن گفتن منصور با شیخ کبیر قدس سره

 

کنون خواری نخواهم من دگر بس

مرا زیبد در اینجا گفتن و بس

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۵ - سخن گفتن منصور با شیخ کبیر قدس سره

 

سرافرازی ترا خواهد بدن بس

نخواهد بود همچون تو دگر بس

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید

 

ز اوّل جان و صورت باشد و بس

نداند هیچکس جز حق مراین بس

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

این ز اسرار منست آگاه و بس

چون شود هرگز کسی در راه بس

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را

 

عالم و عادل همه معنیست بس

کش نیابی در مکان و پیش و پس

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۴ - زجر مدعی از دعوی و امر کردن او را به متابعت

 

اعور آن باشد که حالی دید و بس

چون بهایم بی‌خبر از بازپس

مولانا
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی

 

چرا خشم بر من گرفتی و بس؟

منت پیش گفتم، همه خلق پس

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٧ - انوشیروان و موبدان

 

دگر آنک دیوانه خوانند و بس

کسی را که نابوده جوید ز پس

ابن یمین
 
 
۱
۲