خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶
کبوتر حرم آمد ز کعبهٔ سعدا
بشاره داد چو دلالهٔ عروس سبا
چو هدهدی که سحر خاست بر سلیمانوار
مبشر دم صبح آمد و برید صبا
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۸ - برگرفتن بهرام تاج را از میان دو شیر
در کمر چست کرد عطف قبا
در دَم شیر شد چو باد صبا
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
چون شنید این شیخ گفتش مرحبا
رفت درحمّام و پوشید او قبا
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم
بی صبا گل کی برآید از قبا
او گل غیبست منصور از صبا
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۶ - آوردن باد صبا بلبل را به نزد گل و وصال ایشان با هم
در مدیح گل بصوت دل ربا
داستانی خواند در پیش صبا
عطار » پندنامه » بخش ۷۳ - در بیان آن کس که دوستی را نشاید
آنکه از مردم همی گیرد ربا
زینهار او را نگویی مرحبا
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - فی نعت سیدالمرسلین و خاتمالنبیین محمدالمصطفی (ص)
ای مرگ دشمنان تو بیماری صبا؟
وی کوری مخالف تو سرمۀ هبا
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲
در میان عاشقان عاقل مبا
خاصه اندر عشق این لعلین قبا
دور بادا عاقلان از عاشقان
دور بادا بوی گلخن از صبا
گر درآید عاقلی گو راه نیست
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش
من بگویم شکر، چه خوردی ابا
او بگوید "شربتی" یا "ماش با"
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱ - باقی قصهٔ اهل سبا
چون ز حد بردند اصحاب سبا
که بپیش ما وبا به از صبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۷ - سِرِّ طلب کردن موسی خضر را علیهماالسلام با کمال نبوت و قربت
اجعل الخضر لامری سببا
ذاک او امضی و اسری حقبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۸ - قصهٔ اهل سبا و حماقت ایشان و اثر ناکردن نصیحت انبیا در احمقان
یادم آمد قصهٔ اهل سبا
کز دَمِ احمق صباشان شد وبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۰ - بیان آنک حق تعالی صورت ملوک را سبب مسخر کردن جباران کی مسخر حق نباشند ساخته است چنانک موسی علیه السلام باب صغیر ساخت بر ربض قدس جهت رکوع جباران بنی اسرائیل وقت در آمدن کی ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة
هست طاغی بگلر زرینقبا
هست شاکر خستهٔ صاحبعبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را
باد جانافزا وخم گردد وبا
آتشی خاکستری گردد هبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۱ - عزم کردن آن وکیل ازعشق کی رجوع کند به بخارا لاابالیوار
عدت یا عیدی الینا مرحبا
نعم ما روحت یا ریح الصبا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
آسمان گوید زمین را مرحبا
با توم چون آهن و آهنربا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۴ - فرمودن شاه ایاز را کی اختیار کن از عفو و مکافات کی از عدل و لطف هر چه کنی اینجا صوابست و در هر یکی مصلحتهاست کی در عدل هزار لطف هست درج و لکم فی القصاص حیوة آنکس کی کراهت میدارد قصاص را درین یک حیات قاتل نظر میکند و در صد هزار حیات کی معصوم و محقون خواهند شدن در حصن بیم سیاست نمینگرد
قهر و لطفی چون صبا و چون وبا
آن یکی آهنربا وین کهربا