نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را
ز شَفْقَت ساقهای بند سایش
همیمالید و میبوسید پایش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
عروسی کهآسمان بوسید پایش
دهی ویرانه باشد رونمایَش؟
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در مدح شروانشاه اخستان بن منوچهر
در سایهٔ تخت پیل سایش
پیلان نکشند پیل پایش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
تا هر که به من رسید رایش
نازارد از آبگینه پایش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
از منّت دست زیر پایش
گشتند سگان مطیع رایش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
مرد سفری ز لطف رایش
چون سایه فتاد زیر پایش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - دیدن مادر مجنون را
زانجا که نداشت پاس رایش
بوسید به عذر خاک پایش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی
در دیدهٔ مور بود جایش
وز گور به گور بود پایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۹ - صفت سمنار و ساختن قصر خورنق
چون بهشتش درون پر آسایش
چون سپهرش برون پر آرایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چونکه دیدم به مهر خود رایش
اوفتادم چو زلف در پایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
بشر کان دید، سست شد پایش
تیرِ یکزخمه دوخت برجایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
نازنین سر نتافت از رایش
دُر فشاند از عقیق در پایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گرچه طاقت نماند در پایش
هم به رفتن پذیره شد رایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
چون بر آن تخت رومی آرایش
یافت از فرش چینی آسایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
آنقدر زور دید در پایش
که برانگیخت شاید از جایش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
غرض آن شد که چشم از آرایش
در فراخی پذیرد آسایش
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۲) حکایت علوی وعالم ومخنّث که در روم اسیر شدند
عجب کارا که وقت آزمایش
مخنّث راست در مردی ستایش
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۴) حکایت سلطان محمود با ایاز
بخدمت هر دم افزون بود رایش
که میمالید و میبوسید پایش
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۷) حکایت آن مرد که پیش فضل ربیع آمد
سنانی تیز بود اندر عصایش
نهاد از بیخودی بر پشتِ پایش