گنجور

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۰

 

چنو کینه خواهی بیاید مرا

از ایران سپاهی نباید مرا

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۰

 

بدو گفت بهرام شاید مرا

که بی‌چیز ایشان بباید مرا

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

ولیکن همی رفت باید مرا

بدین جای بودن نشاید مرا

عیوقی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

ازین زاولی غم چه آید مرا

که او گاه کین بنده شاید مرا

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۸ - نامه گرشاسب به شاه قیروان

 

بر پهلوان رفت باید مرا

کز او هر چه خواهم برآید مرا

اسدی توسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱۷ - آراستن رزم شاهان رزم قارن و کوش و زخمی شدن قارن

 

بیاید یکی برگراید مرا

جز از پهلوان کس نباید مرا

ایرانشان
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - دهقان زاده

 

مدح دهقان زاده طبع از زنگ بزداید مرا

تا نگویم مدحت او، طبع نگشاید مرا

تا نکوخواه ویم، دولت نکو خواهد مرا

تا ستایم مرورا، ایام بستاید مرا

شب چو بندیشم که فردا سر نهم بر آستانش

[...]

سوزنی سمرقندی
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

کاهو و کسنی همی باید مرا

انگبین و تمر فرماید مرا

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

وه که اگر روی تو در نظر آید مرا

عیش زخورشید و مه روی نماید مرا

بسته تست این دلم با دگرانم مبند

کاش که با دیگران دل بگشاید مرا

جان من آن روز رفت کم رخت آمد به پیش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا

چون کنم جای دگر خاطر نیاساید مرا

از سر کویت من بی صبر و دل هر جا روم

گرچه باغ خلد باشد دل فرو ناید مرا

هر طرف صد خوبرو در جلوه نازند لیک

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مسدس - غزل حضرت مخدوم [جامی] است که بحکم عالی مسدس کرده شده است

 

کوی آنمه تا بود جنت نمی باید مرا

تا بود جنت به دوزخ دل فرو ناید مرا

پیش لعلش کی دهن با کوثر آلاید مرا

تا بود آن سرو طوبی خوش نمی آید مرا

امیرعلیشیر نوایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا

بنده سلطان عشقم، تا چه فرماید مرا؟

بسکه کردم گریه پیش مردم و سودی نداشت

بعد ازین بر گریه خود خنده میآید مرا

بسته زلف پریرویان شدن از عقل نیست

[...]

هلالی جغتایی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » ساقی‌نامه

 

بده می که قوّت فزاید مرا

شرابی که از خود رباید مرا

فیاض لاهیجی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۵ - بر غزل کمال خجندی

 

دم به دم دیوانگی از عشقت افزاید مرا

ناخن تدبیر هرگز عقده نگشاید مرا!

خاتم دست سلیمان گر به دست آید مرا

سر به تاج سلطنت دیگر فرو نآید مرا

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین

 

شرم از اظهار او آید مرا

شفقت تو جرأت افزاید مرا

اقبال لاهوری