گنجور

 
سوزنی سمرقندی

مدح دهقان زاده طبع از زنگ بزداید مرا

تا نگویم مدحت او، طبع نگشاید مرا

تا نکوخواه ویم، دولت نکو خواهد مرا

تا ستایم مرورا، ایام بستاید مرا

شب چو بندیشم که فردا سر نهم بر آستانش

بامدادان از شرف سر بر فلک ساید مرا

گر صلت گیرم ز دست دیگران بسیار چیز

تا نگیرم اندکی زو، کار برناید مرا

اندکش بسیار به باشد ز بسیار کسان

من همی دانم که خود اندک نفرماید مرا

از برای آنکه زو عیدی بیابم روز عید

بر تن این سی روز، روزه هیچ نگزاید مرا

از گراینده نباشد سیم او در جیب من

از سبکباری به ناگه باد برباید مرا

هست ارزانی بدان آن مهتر آزاده خلق

کز ثنای او زبان در کام ناساید مرا

جز ثنای او مبادا زینتی در شعر من

تا بدان گاهی که از خاطر سخن زاید مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جامی

بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا

چون کنم جای دگر خاطر نیاساید مرا

از سر کویت من بی صبر و دل هر جا روم

گر چه باغ خلد باشد دل فرو ناید مرا

هر طرف صد خوبرو در جلوه نازند لیک

[...]

امیرعلیشیر نوایی

کوی آنمه تا بود جنت نمی باید مرا

تا بود جنت به دوزخ دل فرو ناید مرا

پیش لعلش کی دهن با کوثر آلاید مرا

تا بود آن سرو طوبی خوش نمی آید مرا

هلالی جغتایی

گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا

بنده سلطان عشقم، تا چه فرماید مرا؟

بسکه کردم گریه پیش مردم و سودی نداشت

بعد ازین بر گریه خود خنده میآید مرا

بسته زلف پریرویان شدن از عقل نیست

[...]

طغرل احراری

دم به دم دیوانگی از عشقت افزاید مرا

ناخن تدبیر هرگز عقده نگشاید مرا!

خاتم دست سلیمان گر به دست آید مرا

سر به تاج سلطنت دیگر فرو نآید مرا

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه