مدح دهقان زاده طبع از زنگ بزداید مرا
تا نگویم مدحت او، طبع نگشاید مرا
تا نکوخواه ویم، دولت نکو خواهد مرا
تا ستایم مرورا، ایام بستاید مرا
شب چو بندیشم که فردا سر نهم بر آستانش
بامدادان از شرف سر بر فلک ساید مرا
گر صلت گیرم ز دست دیگران بسیار چیز
تا نگیرم اندکی زو، کار برناید مرا
اندکش بسیار به باشد ز بسیار کسان
من همی دانم که خود اندک نفرماید مرا
از برای آنکه زو عیدی بیابم روز عید
بر تن این سی روز، روزه هیچ نگزاید مرا
از گراینده نباشد سیم او در جیب من
از سبکباری به ناگه باد برباید مرا
هست ارزانی بدان آن مهتر آزاده خلق
کز ثنای او زبان در کام ناساید مرا
جز ثنای او مبادا زینتی در شعر من
تا بدان گاهی که از خاطر سخن زاید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و کیفیت مدح دهقان زاده اشاره میکند و از اینکه چگونه مدح او میتواند روحیهاش را تقویت کند صحبت میکند. او به این نکته میپردازد که هرچه بخواهد از دیگران دریافت کند، اما تا زمانی که از دهقان زاده چیز کمی نگیرد، نمیتواند پیشرفتی کند. شاعر همچنین تأکید میکند که اگر از او عیدی بگیرد، روحش تازه شده و روزهاش را به خوبی سپری خواهد کرد. در نهایت، او میگوید تنها ستایش دهقان زاده میتواند شعرش را زینت دهد و در غیر این صورت از صحبت در مورد او برایش مشکل خواهد بود.
هوش مصنوعی: ستایش و تمجید از دهقان زاده باعث میشود که غم و غصههای من دور شود؛ اما برای اینکه درباره او صحبت کنم و او را ستایش کنم، نیاز دارم که دل و روح من آماده شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من نیکی کند و خوبی مرا ارج نهد، به ناچار روزگار خوبی نصیب من خواهد شد. پس من هم او را ستایش خواهم کرد و روزهای خوب را به خاطر او گرامی میدارم.
هوش مصنوعی: وقتی شب بر من سایه میافکند و به خواب میروم، در روز بعد میخواهم به آستان او بیایم و سرم را بر آسمان بگذارم.
هوش مصنوعی: اگر از دیگران چیزهای زیادی بگیرم، اما کمی از آنها را که میخواهم به دست نیاورم، کار من پیش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: اندک بودن چیزها اگرچه زیاد است، به من نشان میدهد که خود به خود کم ارزش نمیشود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در روز عید هدیهای از او بگیرم، در این سی روز هیچ روزهای نمیتواند من را آسیب بزند.
هوش مصنوعی: اگر شخصی به من چیزی ندهد، به خاطر سبکی و بیخیالی ممکن است ناگهان از دست برود.
هوش مصنوعی: ارزانی به کسی است که آزاد و بزرگوار است، زیرا به خاطر ستایش او، زبان من هیچ وقت در کامم تلخ نمیشود.
هوش مصنوعی: جز ستایش او، هیچ زینتی در شعر من نباشد، تا زمانی که سخن از یادم برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا
چون کنم جای دگر خاطر نیاساید مرا
از سر کویت من بی صبر و دل هر جا روم
گر چه باغ خلد باشد دل فرو ناید مرا
هر طرف صد خوبرو در جلوه نازند لیک
[...]
کوی آنمه تا بود جنت نمی باید مرا
تا بود جنت به دوزخ دل فرو ناید مرا
پیش لعلش کی دهن با کوثر آلاید مرا
تا بود آن سرو طوبی خوش نمی آید مرا
گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا
بنده سلطان عشقم، تا چه فرماید مرا؟
بسکه کردم گریه پیش مردم و سودی نداشت
بعد ازین بر گریه خود خنده میآید مرا
بسته زلف پریرویان شدن از عقل نیست
[...]
دم به دم دیوانگی از عشقت افزاید مرا
ناخن تدبیر هرگز عقده نگشاید مرا!
خاتم دست سلیمان گر به دست آید مرا
سر به تاج سلطنت دیگر فرو نآید مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.