گنجور

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم

 

شده جان پیغمبران خاک او

زده دست هر یک به فتراک او

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۲۶ - گفتار افلاطون

 

حدیثی که پرسد دل پاک او

بگوییم و ترسیم از ادراک او

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۰ - مقالت اول در آفرینش آدم

 

«عَلَّمَ آدم» صفتِ پاک او

«خَمَّرَ طینه» شرفِ خاک او

نظامی
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

جان پاکان خاک جان پاک او

جان رها کن آفرینش خاک او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

هر دو عالم بستهٔ فتراک او

عرش و کرسی قبله کرده خاک او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

یک زمان غایب نشد از خاک او

تا برآمد نیز جان پاک او

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

جنس چیزی چون ندید ادراک او

نشنود ادراک منکرناک او

مولانا
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱ - سفرنامه

 

آنکه عاجز کرد ذات پاک او

عقل را از غایت ادراک او

حکیم نزاری
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴)

 

نشسته ملک بر سر خاک او

کنان نوحه بر سروچالاک او

سلمان ساوجی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۳

 

جان خود قربان به تیغ جان‌ستانش می‌کنم

تا بدین حیلت ببندم خویش بر فتراک او

هر کجا عشقش کشد حاشا که از وی سرکشم

عشق او سیلی است خون آشام و من خاشاک او

خواست عقل کل که داند از کمالش نیم جزو

[...]

حسین خوارزمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۹

 

حبذا پیر مغان کز فیض جام پاک او

خاک را باشد نصیب ای جان پاکان خاک او

گرچه رخش همتش جولان برون زین عرصه داشت

خویش را بستم به صد سالوس بر فتراک او

باغبان روضه قدر باده گر بشناختی

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۵

 

هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک او

عاقبت شاخ گلی سر بر زند از خاک او

همچو آهو باز خواهم دیده را بعد از هلاک

تا سر خود را بینم بسته فتراک او

آتش دوزخ ز آب کوثرم خوشتر بود

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

 

نبیند از حیا هرگز کسی دامان پاک او

گواه دامن پاکست چشم شرمناک او

تنش در پیرهن بینند و رخسارش در آیینه

همین باشد صفای عاشقان سینه چاک او

رقیب خیره پندارد که دارد پیش او قدری

[...]

بابافغانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او

یافت کز جان عاشقم من سگ ادراک او

امشب اندر سیر با او جمله مخصوصند لیک

جلوهٔ مخصوص منست از قامت چالاک او

صد سر اندر راخ جولانش به خاک افتاده لیک

[...]

محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

غنیمت شمر دامن پاک او

که از خون صد مرد به خاک او

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۱

 

عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او

هر دو عالم در رکاب توسن چالاک او

تا که را از خاک برگیرد، که را در خون کشد

ناوک مشکل پسند غمزه بی باک او

کشته پیکان او را شستشو در کار نیست

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲