گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱

 

روی چو ماه داری زلف سیاه داری

بر سرو ماه داری بر سر کلاه داری

خال تو بوسه خواهد لیکن هم از لب تو

هم بوسه جای داری هم بوسه خواه داری

زلف تو بر دل من بندی نهاد محکم

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

ای آنکه رخ چو ماه داری

رخسارهٔ من چو کاه داری

آیین دل سمنبران را

بر سیم ز سیب جاه داری

بر عرصهٔ شطرنج خوبی

[...]

سنایی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۸ - از سر گرفتن قصه

 

چو تو در پرده چندین جاه داری

چرا پیوسته سر در راه داری

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۶ - سخن گفتن شیخ کبیر با منصور از نموداری قصاص

 

سوی گنج حقیقت راه داری

بحمدالله دلی آگاه داری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید

 

در اینجا چون دمادم راه داری

نظر دائم به عین شاه داری

عطار
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱

 

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

در کس نمی‌گشایم که به خاطرم درآید

تو به اندرون جان آی که جایگاه داری

ملکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری

گرت آدمیتی هست دلش نگاه داری

به ره بهشت فردا نتوان شدن ز محشر

مگر از دیار دنیا که سر دو راه داری

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی

[...]

سعدی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری

دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری

ز توام امید رحمت بکدام روی باشد

که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری

ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی

[...]

حسین خوارزمی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹ - پری و فروغ

 

ز دریچه‌های چشمم نظری به ماه داری

چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری

به شب سیاه عاشق چه کند پری که شمعی است

تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری

بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش

[...]

شهریار