عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
یکی اول که پیشانی ندارد
یکی آخر که پایانی ندارد
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل
زهی دردی که درمانی ندارد
زهی راهی که پایانی ندارد
عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقاله الثالث عشر
چو دردم هیچ درمانی ندارد
سرش بر نه که پایانی ندارد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در فضیلت عشق
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱
وجود حقیقت نشانی ندارد
رموز طریقت بیانی ندارد
به صحرای معنی گذر، تا ببینی
بهاری که بیم خزانی ندارد
جمال حقیقت کسی دیده باشد
[...]
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۳ - آمدن معشوق به خانهٔ عاشق
غم بیهوده پایانی ندارد
بغیر از باده درمانی ندارد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵
غم هجر تو پایانی ندارد
به غیر از وصل درمانی ندارد
دلی کان بسته ی جانانه ای نیست
توان گفتن که آن جانی ندارد
هر آن سر کاو ز سودای تو خالیست
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۱ - در بیان آنکه هر یک از جمال و عشق مرغیست از آشیان وحدت پریده و بر شاخسار مظاهر کثرت آرمیده اگر نوای عزت معشوقیست از آنجاست و اگر ناله محنت عاشقیست هم از آنجاست
خمش کین قصه پایانی ندارد
زبانی و زبان دانی ندارد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
چو او خود ساز و سامانی ندارد
چو او خود کاخ و ایوانی ندارد
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۷
دل از وسعت اگر شانی ندارد
بیابان هم بیابانی ندارد
در این دریا ندامت اعتبار است
گهر جز اشک عریانی ندارد
جنون مینالد از بیدستگاهی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۸
عدم زین بیش برهانی ندارد
وجوب است آنچه امکانی ندارد
گشاد و بست چشمت عالمآراست
جهان پیدا و پنهانی ندارد
دماغ ما و من بیهوده مفروش
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۵۰
کسی کان غم دلستانی ندارد
چو جسمی بودآنکه جانی ندارد
چه پرسی زنام و چه پرسی نشانش
کسی را که نام و نشانی ندارد
بجز تیر حسرت چه حاصل کسی را
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
خوشا دردی که درمانی ندارد
سری کز عشق سامانی ندارد
ندارد ذوق جان و لذت عمر
اگر دل مهر جانانی ندارد
دل بی مهر جانان هر که راهست
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۸ - کسی کو درد پنهانی ندارد
کسی کو درد پنهانی ندارد
تنی دارد ولی جانی ندارد
اگر جانی هوس داری طلب کن
تب و تابی که پایانی ندارد
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۶ - دل تو داغ پنهانی ندارد
دل تو داغ پنهانی ندارد
تب و تاب مسلمانی ندارد
خیابان خودی را داده ئی آب
از آن دریا که طوفانی ندارد