مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۲
ای شمع شدم به عشق پروانه تو
خوانند مرا به شهر دیوانه تو
امروز منم ز خویش و بیگانه تو
تن تافته چون رشته یکدانه تو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۲ - ذکر جلال قرآن
پنجمینت منزل است خانهٔ تو
سنّت انبیا ستانهٔ تو
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۶ - اندر مذمّت خویش صوفی گوید
آرد از بهر پنجگانهٔ تو
این چنین قوم را به خانهٔ تو
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را
ره آن کس راست در کاشانهٔ تو
که دوزد چشم خود در خانهٔ تو
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۹) حکایت پیر زال سوخته دل
کسی گفتش مرو دیوانهٔ تو
که افتاد آتشی در خانهٔ تو
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۵) حکایت دیوانه که رازی با حق گفت
بحق میگفت: این دیوانهٔ تو
که بود او مدّتی هم خانهٔ تو
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۴) حکایت آن طفل که با مادر ببازار آمد و گم شد
بدو گفتند بس دیوانهٔ تو
کجاست آخر، نگوئی، خانهٔ تو؟
عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم
زهی عرش مجید آستانهٔ تو
زهی هفت آسمان یک خانه تو
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
بدر منشین چو آن همخانهٔ تو
بیفکن پر چو آن پروانهٔ تو
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
من آن مرغم که از یک دانهٔ تو
بماندم تا ابد دیوانهٔ تو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
بسی با رِند در میخانهٔ تو
نشستم این زمان دیوانهٔ تو
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
شدم تا کل شدم دیوانهٔ تو
همی گویم ترا افسانهٔ تو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن
ماجرای شمع با پروانه تو
بشنو و معنی گزین ز افسانه تو
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر
عجب گنجیست در ویرانه تو
همیشه همدم و همخانه تو
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر
عجب گنجیست در ویرانه تو
عجب جانی بود جانانه تو
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - {و باز به سعدی فرستاده است}
بسی نماند ز اشعار عاشقانهٔ تو
که شاهبیت سخنها شود فسانهٔ تو
به بزم عشق ترشح کند چو آب حیات
زلال ذوق ز اشعار عاشقانهٔ تو
به مجلسی که کسان ساز عشق بنوازند
[...]
قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش
ای کم از شمع و کم از پروانه تو
خویشتن از خویشتن بیگانه تو
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۰
ای دل و دیده هر دو خانه تو
سر من خاک آستانه تو
کاش بر من رسد نه بر توسن
دمبدم زخم تازیانه تو
همه تن گوش می شوم از شوق
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲
نمیکشیم سر از آستان خانه تو
کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو
ترا بهانه چه حاجت برای کشتن من؟
مکن، مکن، که مرا میکشد بهانه تو
ترحمی بکن، ای پادشاه کشور حسن
[...]