گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۸

 

همه اختر بد به جان تو باد

بریده به خنجر میان تو باد

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۷

 

سفندارمذ پاسبان تو باد

خرد جان روشن روان تو باد

فردوسی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

تا جهان باشد جبار نگهبان تو باد

بخت مطواع تو و چرخ به فرمان تو باد

برکت عمر تو و مال تو و جان تو باد

امر امر تو و سلطان همه سلطان تو باد

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح گوید

 

ای خداوند رحمت ایزد

بر تو و دولت جوان تو باد

بر همه کارها و نهمت ها

چرخ گردنده در ضمان تو باد

همه ساله همه مصالح ملک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱ - مدیح

 

ای خداوند رحمت ایزد

بر تن و دولت جوان تو باد

به همه کام ها و نهمت ها

چرخ گردنده در ضمان تو باد

همه ساله همه مصالح ملک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

شاها ملکا جهان به فرمان تو باد

ملک تو شکفته باغ و بستان تو باد

شمشیر تو در دست تو برهان تو باد

رحمت همه بر دل و تن و جان تو باد

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - ایضاً له

 

خسروا بخت پاسبان تو باد

قاهر دهر قهرمان تو باد

مشتری نامور به نام تو گشت

بشری جانور به جان تو باد

صبر کیوان و تندی بهرام

[...]

ابوالفرج رونی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدیح

 

عرصه عالم میدان تو باد

طارم هفتم ایوان تو باد

آفتاب فلکی خازن تست

مشتری نایب دیوان تو باد

ماه گردون سر منجوق تو باد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

خسروا! دور فلک سخره فرمان تو باد

طاق گردون گرهی از خم ایوان تو باد

آفتابی که جهان غرقه احسان وی است

جای آسایش او سایه احسان تو باد

جرم مه را که چو نعلی است در آتش هر مه

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح قوام الملک احمد عمر گفت به تهنیت خازنی وی

 

در این خجسته سفر بخت هم عنان تو باد

رونده خنک جهان هم به زیر ران تو باد

بهر مراد که چون آفتاب روی نهی

ز ذره گرچه فزون تر بود از آن تو باد

زبان تیغ چو در هم شود ز بیم اجل

[...]

سید حسن غزنوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

گردون گرهی ز طاق ایوان تو باد

بر سطح فلک عرصه ی میدان تو باد

گر با تو عدو روی بمیدان آرد

چون گوی سرش در خم چوگان تو باد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

مه نعل سمند باد جولان تو باد

قندیل فلک شمع شبستان تو باد

شیری که سپهر نیلگون بیشه اوست

خاک کف کمتر سگ دربان تو باد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۷

 

پیه سوز چشم من سر شمع ایوان تو باد

جان من پروانه ی شمع شبستان تو باد

هر پریشانی که آید روز و شب در کار من

از سر زلف دلاویز پریشان تو باد

مرغ دل کو طائر بستانسرای عشق شد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی مدح الملک الاعظم الاعدل الاکرم خسرو السواحل و البحار قطب الدنیا و الدین تهمتن کردانشاه الهرموزی

 

ای شه ملک ستان ملک جهان زان تو باد

قصر نه پنجره یک غرفه ز ایوان تو باد

شیر این بیشه کش از چشمه ی مهر آب خورست

صید کمتر سگ صید افکن دربان تو باد

چو برین درکشی آن توسن روئین سم را

[...]

خواجوی کرمانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رکن‌الدین عمیدالملک وزیر

 

تا زمین است زمان تابع فرمان تو باد

گوی گردان فلک در خم چوگان تو باد

والی کشور هفتم که زحل دارد نام

کمترین هندوی چوبک زن ایوان تو باد

شیر گردون که بدو بازوی خورشید قویست

[...]

عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح شاه شیخ ابواسحق

 

تا بود دور فلک پیوسته دوران تو باد

گوی گردون در خم چوگان فرمان تو باد

در شبستان جلالت چونکه افروزند شمع

جرم خور پروانهٔ شمع شبستان تو باد

کهنه پیر چرخ آنکش مایه جز یک خوشه نیست

[...]

عبید زاکانی
 
 
۱
۲