خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹
شور عشق تو در جهان افتاد
بیدلان را به جان زیان افتاد
تو هنوز از جهان نزاده بدی
کز تو آوازه در جهان افتاد
آتشی زد غم تو در جانم
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
شورشی باز در جهان افتاد
بانگ زیور بر آسمان افتاد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
تا شبی فرصت آنچنان افتاد
کاتشی در دو مهربان افتاد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۰ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمة علی السباع»
زن چو اندر چنگ شیران افتاد
پیش شیران دور از جان افتاد
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰
چه شور از آن لب شیرین که در جهان افتاد
ز قامتت چه قیامت که در زمان افتاد
میان ما و شما وعده ی کناری بود
تو با کنار شدی فتنه در میان افتاد
بسوخت صفحه رویم ز آب گرم سرشک
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
گفت و گویی بهر کران افتاد
غلغلی در همه جهان افتاد
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۶
چشمم چو بر آن رسته دندان افتاد
از دیده من گوهر غلطان افتاد
دندانش بقطره های شبنم ماند
کاندر دهن غنچه خندان افتاد
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۶۳
چه فتنه ای ست که ناگاه در جهان افتاد
چه آتشی ست که اندر نهاد جان افتاد
دل از میان غمت بر کنار بود ولیک
به آرزوی کنار تو در میان افتاد
گل از خجالت رخسار تو برآمد سرخ
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴
چه آتشیست ز رویت که در جهان افتاد
که جان ز هستی خود باز در گمان افتاد
ز مهر روی توأم آتشیست در سینه
که چرخ سفله از آن سوز در فغان افتاد
نیفکنی نظری سوی ما بهر عمری
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵
آتشی در نهاد جان افتاد
جان بیچاره در فغان افتاد
شمع عشقش چو بر کشید علم
سوخت پروانه پرزنان افتاد
عقل مخمور منع ما می کرد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۷ - قصه عاشق شدن آن دختر ترسا بر آن جوان مسلمان و در مفارقت وی بر بستر مرگ افتادن و جان دادن
چشم دختر بر آن جوان افتاد
زان نظر آتشش به جان افتاد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاهزاده با گدا
شوخ من گرچه نکتهدان افتاد
لیک بسیار بدگمان افتاد
کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او
بلبل نه چمن قدس ز الحان افتاد
بیت معمور سخن حیف که ویران افتاد
خامه ها یکقلم از آتش محرومی سوخت
زین سموم اجل آتش به نیستان افتاد
گل همه کف شد و زد دست تأسف بر سر
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد
چو شمعم آتش غیرت در استخوان افتاد
فغان بیاثر از طاق دل، اسیر ترا
چو شاخ بیثمر از چشم باغبان افتاد
فتاد بر سر هم دل چو صید، روز شکار
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹
عنان او چو گرفتم دل از فغان افتاد
کنون که وقت فغان بود از زبان افتاد
ز باده روی کس اینگونه لاله گون نشود
مگر به چشم تو این چشم خونفشان افتاد
دل مراست تمنای قوت آهی
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷
به بند پرسش حالم نمی توان افتاد
توان شناخت ز بندی که بر زبان افتاد
فغان من دل خلق آب کرد ورنه هنوز
نگفته ام که مرا کار با فلان افتاد
من آن نیم که بتانم کنند دلجویی
[...]