آتشی در نهاد جان افتاد
جان بیچاره در فغان افتاد
شمع عشقش چو بر کشید علم
سوخت پروانه پرزنان افتاد
عقل مخمور منع ما می کرد
مست می رفت در مغان افتاد
هر که از چشم ما فتاد فتاد
نه دو روزی که جاودان افتاد
سرو قدی که سر ز ما پیچد
در چمن قدش از میان افتاد
مرغ دل دید دانهٔ خالش
باز در دام زلف از آن افتاد
ناوک آه عاشق سرمست
هر چه انداخت بر نشان افتاد
از لب او حدیث می گفتم
سخنم ناگه از دهان افتاد
سیدم اوفتاد مستانه
چه توان کرد آن چنان افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردناک عشق است. شاعر از آتش عشق که در وجودش شعلهور شده صحبت میکند و میگوید که این احساسات باعث فریاد و ناله جانش شده است. او توصیف میکند که چگونه عشقش مانند شمعی است که پروانه را میسوزاند و عقل او در جلوگیری از این عشق ناتوان مانده است. افرادی که از نگاه او میافتند، برای همیشه در دلش باقی میمانند و او به ویژه به سرو قدی اشاره میکند که با چرخشاش در میان چمن افتاده است. همچنین، به دانهای از دلش میپردازد که در دام زلفی افتاده و از عشق سرمستش میگوید که سخنانش ناگهان از دهانش میافتد. در پایان، او اشاره به حال پریشان خود و مستانهاش میکند و میگوید که در برابر این شرایط چه میتواند بکند.
هوش مصنوعی: آتش شدیدی در وجودم به وجود آمد و جان بیچارهام به شدت ناله و فریاد سر داد.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق او نمایان شد، شمعی در دل برافروخت و باعث شد که پروانه به دور آن بچرخد و در آتش عشق بسوزد.
هوش مصنوعی: عقل مستی ما را از نوشیدن منع میکرد، اما در عوض ما به میخانهها رفته و در آنجا غرق در لذت شدیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در نظر ما بیفتد، فقط برای مدتی کوتاه نیست که در خاطر میماند، بلکه برای همیشه در یاد ما خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دختری زیبا و با وقار که در میان گلها و درختان عشقش، سر به ما میساید، اکنون در میان گیاهان و گلهای بهشتی مفقود شده است.
هوش مصنوعی: پرندهی دل، دانهای که در چنگ داشت را دیده و دوباره در دام موهای او گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: دلی که از عشق سرشار است، هر چیزی که به آن بیندازد، به خوبی بر دل نقش میبندد.
هوش مصنوعی: از لبان او دربارهٔ می و شراب سخن میگفتم، اما ناگهان صحبتهای من ناخواسته قطع شد.
هوش مصنوعی: سیدم به حالت مستی افتاده است و در چنین وضعیتی نمیتوان کاری انجام داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور عشق تو در جهان افتاد
بیدلان را به جان زیان افتاد
تو هنوز از جهان نزاده بدی
کز تو آوازه در جهان افتاد
آتشی زد غم تو در جانم
[...]
شورشی باز در جهان افتاد
بانگ زیور بر آسمان افتاد
گفت و گویی بهر کران افتاد
غلغلی در همه جهان افتاد
چشم دختر بر آن جوان افتاد
زان نظر آتشش به جان افتاد
شوخ من گرچه نکتهدان افتاد
لیک بسیار بدگمان افتاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.