ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۳ - اسکندر در برابر پیکر کوشِ پیل دندان، سالار چین
کنونم فروریخت اندامها
چنین بود خواهد سرانجامها
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا
ای به یاد خلق تو در بزم چرخ
زهره نوشیده فراوان جامها
ساعد کلک تو از چاه دوات
می برآرد آرزو را کامها
داده بر دست سعادت هر زمان
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۰ - پیغام شاه پنهان با وزیر
در میان شاه و او پیغامها
شاه را پنهان بدو آرامها
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۹ - قصهٔ مکر خرگوش
راه هموارست زیرش دامها
قحط معنی درمیان نامها
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
دید درگاهی پر از انعامها
اهل حاجت گستریده دامها
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان
عدل باشد پاسبان گامها
نه به شب چوبکزنان بر بامها
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۹ - حکایت آن پیر عرب کی دلالت کرد حلیمه را به استعانت به بتان
گفت ای عزی تو بس اکرامها
کردهای تا رستهایم از دامها
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن
بر زبان نیزش دهم پیغامها
کان جماعت را نبردم نامها
نظام قاری » دیوان البسه » مخیّلنامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۹ - در نشاندن صوف را بپادشاهی
برآمد بگردش همه جامها
بهر جا نوشت از بمی نامها
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال
طره حور است در او «لام »ها
بهر دل دیده وران دام ها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴
تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها
چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت
میشود از خاک افزون حرص چشم دامها
خام کرد آن آتشینرو آرزوهای مرا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵
پخته میگردند از سودای زلفش خامها
این ره باریک، رهرو را دهد اندامها
این غزالی را که من صیاد او گردیدهام
چشم حسرت میشود در رهگذارش دامها
قاصد بیرحم اگر از خود نسازد حرف را
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
یا برای مرغ دل میگسترد گل، دامها
سینه را چندان کند تا از برش دور افکند
میکند دایم نگین پهلو تهی زین نامها
نیست حرف راستبازانت، دورو، کاین قوم را
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶
ای ز چشم میْپرستت مست حیرت جامها
حلقهٔ زلف گرهگیرت به گوش دامها
در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی به شور پسته ریزد تلخی از بادامها
دامنت نایاب و من بیتاب عرض اضطراب
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷
پیش آن چشم سخنگو موج می در جامها
چون زبان خامشان پیچیده سر در کامها
رنگ خوبی را ز چشم او بنای دیگر است
روغن تصویر درد حسن ازین بادامها
موج دریا را تپیدن رقص عیش زندگیست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸
گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کامها
وصل هم موهوم ماند از شبههٔ پیغامها
غیر دیر و کعبه هم صد جا تمنا میکند
زندگی یک جامهوار و این همه احرامها
ریشهٔ نشو و نما از دانهٔ ما گل نکرد
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۷ - حکایت
گرفتند بس ساقیان جامها
چو شیرین شد از جامها کامها
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فواید دنیوی عدالت
عدل باشد پاسبان نامها
نی به شب چوبک زنان بر بامها