سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را
یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را
هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید
مشتری گردد همیشه محنت مخراق را
زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت
[...]
سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
بادا بر املاق آفرین کاید چو تو زان حور عین
فخرست بر ما چین و چین از بهر تو املاق را
در سحر همچون ساحری سنگین دل و سیمینبری
[...]
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود
ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را
از تلخی فراق تو تلخ است عیش من
اندازه نیست تلخی روز فراق را
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱
چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود
ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را
از وحشت فراق تو تلخ است روز من
اندازه جز خدای نداند فراق را
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷
تا فتنه گشتم آن صنم سیم ساق را
بگماشت بر سرم چو موکل فراق را
نامم صنم پرست نهادند عاشقان
از بس پرستش آن صنم سیم ساق را
عشقش وثاق ساخت دلم را و هر زمان
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۷ - رفتن اسکندر به دز سریر
چه مقصود بُد؟ شاه آفاق را
که نو کرد نقش این کهن طاق را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان
من آن ابرم این طرف ششطاق را
که آب از جگر بخشم آفاق را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۲۹ - رسیدن اسکندر به پیغمبری
بنا نو کنی این کهن طاق را
ز غفلت فروشویی آفاق را
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۰ - در بیان مذهب و سلسلۀ پیر خود فرماید
من در او بینم همه آفاق را
من از او دانم مراین نه طاق را
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
سیر کرده جملهٔ آفاق را
او شمرده نقش این نه طاق را
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
بست لایق پردهٔ عشاق را
تا نوائی میدهد آفاق را
عطار » اشترنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
باز بنگر تا سر اسحاق را
کرد خونش بر سر عشّاق را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۷ - تشبیه کردن قرآن مجید را به عصای موسی و وفات مصطفی را علیه السلام نمودن بخواب موسی و قاصدان تغییر قرآن را با آن دو ساحر بچه کی قصد بردن عصا کردند چو موسی را خفته یافتند
من مناره پر کنم آفاق را
کور گردانم دو چشم عاق را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان
زمهریر ار پُر کند آفاق را
چه غم آن خورشیدِ با اشراق را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۰ - جواب دهری کی منکر الوهیت است و عالم را قدیم میگوید
گفت منکر گشتهای خلاق را
روز و شب آرنده و رزاق را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۷ - باز جواب گفتن آن کافر جبری آن سنی را کی باسلامش دعوت میکرد و به ترک اعتقاد جبرش دعوت میکرد و دراز شدن مناظره از طرفین کی مادهٔ اشکال و جواب را نبرد الا عشق حقیقی کی او را پروای آن نماند و ذلک فضل الله یتیه من یشاء
که بدین عقل آوری ارزاق را
زان دگر مفرش کنی اطباق را
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
ای پیک مشتاقان بگو این بی دل مشتاق را
تا در چمن چون یافتی آن سرو سیمین ساق را
گر بر گلستان بگذری آنجا که دانی با منش
اکنون به بستان بیشتر خاطر کند عشاق را
گر باز بینیش ای صبا گو تا تو ما را دیده ای
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب نهم - در سخاوت و ترتیب آن نگاه داشتن و اسراف ناکردن » بخش ۲ - حکایت
محبت بر آن داشت مشتاق را
که زیر قدم کرد آفاق را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » آیینه سکندری » بخش ۱ - ساقی نامه
ز سر نو کن آیین عشاق را
به غلغل در آرا این کهن طاق را
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
ای ماه قبچاقی شب است از سر بِنِهْ بَغطاق را
بگشای بند یَلمه و در بند کن قبچاق را
در جان خانان ختا کافر نمیکرد این جفا
ای بس که در عهد تو ما یاد آوریم آن جاق را
شد کویت ای شمع چگل اردوی جان کریاس دل
[...]