ای ماه قبچاقی شب است از سر بِنِهْ بَغطاق را
بگشای بند یَلمه و در بند کن قبچاق را
در جان خانان ختا کافر نمیکرد این جفا
ای بس که در عهد تو ما یاد آوریم آن جاق را
شد کویت ای شمع چگل اردوی جان کریاس دل
چون میکشی چندین مَهِل در بحر خون مشتاق را
تاراج دلها میکنی در شهر یغما میکنی
بر خسته غوغا میکنی نشنیدهای یاساق را
در پرده از ناراستی راه مخالف میزنی
بنواز باری نوبتی چون میزنی عشّاق را
ای ساقی سوقی بیار آن آفتاب راوقی
باشد که در چرخ آوریم آن ماه سیمینساق را
هر صبحدم کاندر غمش جام دمادم درکشم
چشمم به یاد لعلِ او در خون کشد آیاق را
سلطان گردون از شرف در پای شبرنگش فتد
چون ماه عقربزلف من بر سر نهد بنطاق را
تا آن نگار سیمبر در وی وطن سازد مگر
بنگارم از خون جگر خلوتگه آماق را
نویینِ بُترویانِ چینْ خورشیدرویِ مَهْجَبین
گر زانک پیمان بشکند من نشکنم میثاق را
گفتم که یک راه ای صنم بر چشم خواجو نِهْ قدم
گفت از سرشک دیدهاش پرخون کنم بَشماق را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد دل شاعر اشاره دارد. شاعر با تعبیراتی زیبا، از معشوق خود و رنجی که در نبود او متحمل میشود سخن میگوید. او به تصویری از عشق و فراق پرداخته و از زیباییهای معشوق خود، همچون "ماه" و "خورشید" یاد میکند. همچنین فراق و غم ناشی از آن را حس میکند و به یادآوری لحظات شیرین گذشته میپردازد. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که با آوردن آفتاب و نور به زندگیاش، رنجهایش را کاهش دهد. این شعر به وضوح نشاندهنده عشق عمیق و احساسات واقعی شاعر نسبت به محبوبش است.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، شب است و بر تاریکی آن غلبه کن، بندهای را بگشا و کنترل این شب را به دست بگیر.
هوش مصنوعی: در دل خانان ختا، هیچ کافر این نوع سختی را تحمل نمیکند. چه بسا که در زمان تو ما را به یاد آن جاق میاندازی.
هوش مصنوعی: ای شمعی که در کوی تو میدرخشی، دل مشتاق را مانند دریای خون میکشی و بیوقفه از عشق تو رنج میکشد. چرا که این عشق، او را به شدت آزار میدهد.
هوش مصنوعی: در دلها و احساسات مردم تباهی و ویرانی به وجود میآوری، در شهر یغما (شهر دزدی) به کارهای ناپسند مشغولی و با وجود خستگی دیگران، ایجاد شلوغی و هیاهو میکنی. گویا هیچگاه یاساق (نوعی گل زیبا و دلنواز) را نشنیدهای و از زیباییها بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: در پنهان از نادرستی، به سمت مخالف حرکت میکنی. پس بیجهت با عشقبازان برخورد نکن، زیرا تاوانی دارد که باید بپردازی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب را بیاور که همچون آفتاب درخشان است، و وقتی که به چرخ دوران بگردانیم، آن ماهی را که ظاهری نقرهای دارد، خواهیم دید.
هوش مصنوعی: هر صبح که از خواب بیدار میشوم، به خاطر غم او، شراب مینوشم و چشمانم به یاد لبهایش اشک میریزد.
هوش مصنوعی: سلطان آسمان از بزرگی و شرافتش بر پای اسب شبرنگش میافتد، مانند ماه که بر سر زلفهای من مینشیند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن معشوق زیبا در دل من جا نگیرد، شاید با خون دل، مکان آرامش را برای او ترسیم کنم.
هوش مصنوعی: ای زیبا رویان چینی با چهره هایی چون خورشید و ماه، اگر تو هم بر عهد خود وفا نکنی، من هرگز پیمان خود را نخواهم شکست.
هوش مصنوعی: به یک راه اشاره کردم و از تو خواستم که قدمی بر سر من بگذاری. تو در پاسخ گفتی که از اشک چشمم، لباس شکیبایی را پر از خون میسازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
بادا بر املاق آفرین کاید چو تو زان حور عین
فخرست بر ما چین و چین از بهر تو املاق را
در سحر همچون ساحری سنگین دل و سیمینبری
[...]
ای پیک مشتاقان بگو این بی دل مشتاق را
تا در چمن چون یافتی آن سرو سیمین ساق را
گر بر گلستان بگذری آنجا که دانی با منش
اکنون به بستان بیشتر خاطر کند عشاق را
گر باز بینیش ای صبا گو تا تو ما را دیده ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.