عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۷) حکایت زلیخا
نمیدانم دلم عاشق چرا شد
وگر عاشق شد او باری کجا شد
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۲) حکایت سنگ و کلوخ
ولیکن آن کلوخ از خود فنا شد
ندانم تا کجا رفت و کجا شد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر
ز عشق روی او پشتش دو تاشد
دلش گردابِ دریای بلا شد
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱۱) حکایت مجنون و لیلی
چو در پای تو خار از بهر ما شد
گُلی میدان که با تو در قبا شد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
بآخر جانی شیرین زو جدا شد
ندانم تا چرا آمد چرا شد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر
ندانم تا چه افتاد و کجا شد
نمیبینم مگر از چشم ما شد
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
ازین پس گربهٔ گرگین که باشد؟!
که موشان را به پنجه سر خراشد؟
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
عصا در دست موسی اژدها شد
همه باطل فرو برد و عصا شد
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چو موسی هرک کوران را عصا شد
ز فرعونان ره پیرش خطا شد
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
در آن ساعت که جان از تن رها شد
دو عالم آن زمان از هم جدا شد
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
که داند؟ کاین دو را کز هم جدا شد
کجا بود و کجا آمد کجا شد؟
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دریغا ماهروی من کجا شد
کزو پشتم چو ماه نو دوتا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
ز تیری چون کمان قدش دوتا شد
دمش بگسست و جان از وی جدا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
چو فرّخ زاد با شب همقبا شد
نه شب از وی نه وی از شب جدا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم
همی کز مهد زنگاری جدا شد
بیک شبنم کلاه او قبا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
بپرسیدش ز فرخ کو کجا شد
چه بود او را، چرا از تو جدا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
هر آنکس کز مراد خود جدا شد
فدای زخم چوگان قضا شد
عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
چو گل را دید هوش از وی جدا شد
ز خجلت بود اگر گویی چرا شد