فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴
بدو داد و بهرام گورش بخواست
چو شب روز شد کار او گشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۵
بپرسید تا مهتر ده کجاست
سر اندر کشید و همی رفت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۶
چو شیر اژدها دید بر پای خاست
ز بالا دو دست اندر آورد راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۹
بیاورد خوانی و بنهاد راست
برو تره و سرکه و نان و ماست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۲
گر از ما همی باژ خواهی رواست
سر بیگناهان بریدن چراست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۶
چه مردست و اندر خرد تا کجاست
که دارد روان از خرد پشت راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۸
به مرگ بدان شاد باشی رواست
چو زاید بد و نیک تن مرگ راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۸
اگر باژ خواهی ز قیصر رواست
ک دستور تو بر جهان پادشاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۹
همه پاک در گردن پادشاست
که پیدا شود زو همه کژ و راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۰
وزیر خردمند بر پای خاست
چنین گفت کی خسرو داد و راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۳
چو بشنید بهرام بر پای خاست
به مردی خم آورد بالای راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۴
خداوند گیتی فریدون کجاست
که پشت زمانه بدو بود راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۶
بدو گفت شنگل که چندین بلاست
بدین بوم ما در یکی اژدهاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۶
ندانم که او را نشیمن کجاست
بباید نمودن به من راه راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۶
مرا گر زمانه بدین اژدهاست
به مردی فزونی نگیرد نه کاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۸
بتو داد دختر که پیوند ماست
که هندوستان خاک او را بهاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۱
جهاندار بر تخت بر پای خاست
بیاراست پاکیزه گفتار راست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۲ - پادشاهی هرمز یک سال بود
فغانی بدو گفت که آری رواست
جهاندار هم بر پدر پادشاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۲ - پادشاهی هرمز یک سال بود
بدو گفت پیروز کری رواست
فزون زان بتو پادشاهی سزاست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود
برین بر جهاندار یزدان گواست
که او را گوا خواستن ناسزاست