سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵۹ - فی حُبّ الدُّنیا و صفة اهله
از خورش خوی خویش باز کند
درِ شهوت به خود فراز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۶ - التمثیل فیالذی هو یُطعمنی و یَسقین
خو ز اغیار و عاده باز کند
چشم از آن دیگران فراز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۱ - در مذمت شهوت راندن
شهوت ار جانت بارّه باز کند
بر تو کارِ بتان دراز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۲ - اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید
نه ز غنچه دو دیده باز کند
نه ز خنده دو لب فراز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۱ - در ذمّ مقابح و افعال نکوهیده و منع آن
که چو چشم اجل فراز کند
پس از آن عقل چشم باز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۱ - در صفت ابلهان گوید
تا دلت معدن نیاز کند
درِ دل پیش جانت باز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۸ - حکایت در ظالم و مظلوم
شیر خوردنت امل دراز کند
اجلت خو ز شیر باز کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۵ - در سیاست پادشاه
باز دل چون دو بال باز کند
تیغ کوتاه را دراز کند
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۶
با هر که دلم ز عشق تو راز کند
اول سخن از هجر تو آغاز کند
از ناز دو چشم خود چنان باز کنی
کانده زده لب به خندهای باز کند
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷
چون زاغ سر زلف تو پرواز کند
در باغ رخت به کبر پر باز کند
در باغ تو زان زاغ پرانداز کند
تا بر گل تو بغلطد و ناز کند
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
تیغ بر دشمنان دراز کند
در پیکار و کینه باز کند
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
دست بر گنج در دراز کند
تا درِ گنجخانه باز کند
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲
چون لبش درج گهر باز کند
عقل را حاملهٔ راز کند
یارب از عشق شکر خندهٔ او
طوطی روح چه پرواز کند
هیچ کس زهره ندارد که دمی
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۱ - الطریقة
هر مرغ دلی که پر بدو باز کند
در اوج هوای عشق پرواز کند
یک دم تو بدوز دیدهٔ خود از خود
تا نور جلال دیده ات باز کند
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۹۶
طاووس جمال تو چو پرواز کند
سیمرغ امید جلوه آغاز کند
خوش باش هر آنچ با من امروز کنی
فردا دگری با تو همان باز کند
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۴
وقتست که بلبل بگل آواز کند
این لابه در افزاید و آن ناز کند
بلبل بسخن مضاحک آغاز کند
تا گل بشکر خنده دهن باز کند
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
دستِ ناپاک چون دراز کند
بمثل گر سوی پیاز کند
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱
چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند
بسا که بر دلم از غمزه ترکتاز کند
مرا مکش، که نیاز منت بکار آید
چو من نمانم حسن تو با که ناز کند؟
مرا به دست سر زلف خویش باز مده
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲
شب هجران که دلم نوحه گری ساز کند
با خیالت گله هجر تو آغاز کند
آنچنان زار بگریم ز پریشانی دل
که اجل تا به سحر صد رهم آواز کند
ای بسا فتنه که از چشم تو در آفاق است
[...]