فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
گشادست بر پنج تن راز من
جز این نشنود یک تن آواز من
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
بیاید بگوید همه راز من
ز فرجام پیوند و آغاز من
قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند
تا جدائی برگزید آن ماه دستان ساز من
جز بگاه ناله نشنید است کس آواز من
کین او همراه من شد مهر من همراه او
ناز من دمساز او شد رنج او دمساز من
جای سیصد ناز گردد نزد من یک رنج او
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول
اگر فاش سازی تو این راز من
نمایی به کس راز و آغاز من
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
برای آخرت بپذیرش از من
چنین بار گران بر گیر از من
عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
اگرچه پر شدست اقلیم از من
درستم شد که پر شد نیمی از من
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را
کسی کاینجا خبردارست از من
حقیقت بگذرد از ما و از من
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
عشق میگوید که با حق راز من
از برون و از درون آواز من
عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم
راز تو من دانم و تو راز من
این زمان دانی توکلّی ساز من
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
ای دریغا مرغ خوشآواز من
ای دریغا همدم و همراز من
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
ای دریغا مرغ خوشپرواز من
ز انتها پریده تا آغاز من
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
ای خنک جغدی که در پرواز من
فهم کرد از نیکبختی راز من
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۷ - مثل دوبین همچو آن غریب شهر کاش عمر نام کی از یک دکانش به سبب این به آن دکان دیگر حواله کرد و او فهم نکرد کی همه دکان یکیست درین معنی کی به عمر نان نفروشند هم اینجا تدارک کنم من غلط کردم نامم عمر نیست چون بدین دکان توبه و تدارک کنم نان یابم از همه دکانهای این شهر و اگر بیتدارک همچنین عمر نام باشم ازین دکان در گذرم محرومم و احولم و این دکانها را از هم جدا دانستهام
کین عمر را نان ده ای انباز من
راز یعنی فهم کن ز آواز من
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷
هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من
در خون نشیند، تا کند چون روز روشن راز من
از دیده گر در پیش دل سیلی نرفتی هر نفس
آتش به جانم در زدی این آه برقانداز من
من شرح دل پرداز خود برخی فرستم پیش تو
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش میشتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)
نشنود از پرده کس آواز من
تا نکند راست لبش ساز من
من نه به خود گفتم، از آنست عقل
بیخود و حیران شده در راز من
تا نبری ظن که به بازیچه بود
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۵۸ - مناظره کردن سام با پریدخت
ببین بازی دیده باز من
که هر لحظه پیدا کند راز من
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۳ - بوسه بر باد (۳)
بدو گفت کای یار دمساز من
تویی در غم دوست انباز من
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۲
قد تو سرو ناز من هجر تو جان گداز من
بر رخ چون مهت ببین ای دل و جان نیاز من
کعبه رویت ای صنم قبله جان من بود
زان سبب ای دو دیده ام هست درو نماز من
ناز مکن تو بیش ازین بر من خسته رحم کن
[...]