فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۷
به بلخ اندرون نامداری نبود
وزان گُرزداران سواری نبود
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳
به لشکر چون او نامداری نبود
به هر کار چون او سواری نبود
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۸ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه
به گیتی چو من شهریاری نبود
چو من نامور کامکاری نبود
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۳ - پیام کوش به نزد پدر و پاسخ او
همان بود کز بخت یاری نبود
مرا لشکر کارزاری نبود
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۲۰
در عشق چو اختیار یاری نبود
بی عشق ز اختیار یاری نبود
در بارگه مراد معشوقهٔ ما
جز عشق بهاختیار کاری نبود
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۵۶
در عشق دلا عیب و عواری نبود
وانجا که بود ز عشق عاری نبود
این جمله از آنست که مر عاشق را
در عالم عشق اختیاری نبود
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش
در کف این ملک یساری نبود
در ره این خاک غباری نبود
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۸
چون گریهٔ من ابر بهاری نبود
چون نالهٔ من ناله بزاری نبود
چون من زغم مرگ تو ای یار عزیز
در شهر به صد هزار خواری نبود
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳
گر با غم تو مرا شماری نبود
دور از تو غم مرا کناری نبود
گر در ره ما هر دو غباری افتاد
شک نیست که راه بیغباری نبود
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
برد خادم هر دو بازاری نبود
تا بشب گشت و خریداری نبود
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۶
هر دل که درو عشق نگاری نبود
مرده شمرش که زنده باری نبود
هر دل که درو نباشد از عشق اثر
در هیچ حسابی و شماری نبود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
زانک کس را از خدا عاری نبود
حاسِدِ حق، هیچ دَیّاری نبود
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۲
یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود
در غم حال منش یک لحظه غمخواری نبود
زاری من از فلک بگذشت و در هجران او
وآن بت سنگین دلم رحمش بر آن زاری نبود
دل ببرد و جان شیرینم به دست غم سپرد
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳
در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود
آمدم در دیر، راهب بود و بیکاری نبود
کفر و دین و کعبه و دیر از ازل بودند، لیک
صلح و جنگی بر سر تسبیح و زناری نبود
در سبک روحی مثل بودند طاعت پیشه گان
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱
خوب است که زخم یار کاری نبود
جز لذت درد امیدواری نبود
شمشیر توام کرد به یک زخم شهید
با دولت تیز پایداری نبود
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
در گلشن عمر ما بهاری نبود
دهر است «وفایی» اعتباری نبود
گویند که فاعلیم و مختار چرا
پس مفعولیم و اختیاری نبود
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷ - در نصیحت برادران ایمانی به پاس حرمت اهل ﷲ
هیچ کس را از خدا عاری نبود
حاسد حق هیچ دیّاری نبود
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۹۶- آیات ۱۹۶ تا ۲۰۳
همچنان کو بود و دیّاری نبود
در سپاسش نطق و گفتاری نبود