گنجور

 
عین‌القضات همدانی

آنچه عشقه بر شجره می‌پیچد تا او را از بیخ برمی‌آرد و ندادت (؟) او را در خود می‌آرد نه از عداوت است و نه از محبّت؛ خود خاصیّت او آنست که با هر شجر‌ه‌ای که دست در کمر آرد، او را از بیخ برآورد. همچنین عشقهٔ عشق بر شجر‌هٔ نهادِ روحِ عاشق از آن می‌پیچد تا او را از بیخ هستی برآرد و لطافت او را در خود درآرد زیرا که خاصیت او آنست که با هرکه در‌آمیزد خون او بریزد. او را با کس عداوت نیست و محبّت هم نه، هر اثر که ظاهر کند به خاصیّت وجود کند نه به اختیار. و آنکه عاشق را در عشق اختیار نمی‌ماند سرّ این معنی است.

در عشق چو اختیار یاری نبود

بی عشق ز اختیار یاری نبود

در بارگه مراد معشوقهٔ ما

جز عشق به‌اختیار کاری نبود