آنچه عشقه بر شجره میپیچد تا او را از بیخ برمیآرد و ندادت (؟) او را در خود میآرد نه از عداوت است و نه از محبّت؛ خود خاصیّت او آنست که با هر شجرهای که دست در کمر آرد، او را از بیخ برآورد. همچنین عشقهٔ عشق بر شجرهٔ نهادِ روحِ عاشق از آن میپیچد تا او را از بیخ هستی برآرد و لطافت او را در خود درآرد زیرا که خاصیت او آنست که با هرکه درآمیزد خون او بریزد. او را با کس عداوت نیست و محبّت هم نه، هر اثر که ظاهر کند به خاصیّت وجود کند نه به اختیار. و آنکه عاشق را در عشق اختیار نمیماند سرّ این معنی است.
در عشق چو اختیار یاری نبود
بی عشق ز اختیار یاری نبود
در بارگه مراد معشوقهٔ ما
جز عشق بهاختیار کاری نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.