یار ما را بیش از این با ما سر یاری نبود
در غم حال منش یک لحظه غمخواری نبود
زاری من از فلک بگذشت و در هجران او
وآن بت سنگین دلم رحمش بر آن زاری نبود
دل ببرد و جان شیرینم به دست غم سپرد
رحمتی بر من نکرد از رسم دلداری نبود
این دل مسکین بجز اندوه و غم حاصل چه کرد
کار چشمم در فراقش غیر خونباری نبود
غیر یاد او درون خاطر من کس نگشت
جز ثنایش بر زبان جان من جاری نبود
دوش باری در فراق روی چون خورشید او
در دو چشمم جز خیال یار بیداری نبود
در گذارش دیدم و از من بگردانید روی
آشنایی با منش هرگز تو پنداری نبود
گفتم آخر باوری ده تا ز وصلت برخورم
گفت خاموش ای گدا این شیوه یاری نبود
بار بسیار از جهان بر جان ما هست ای صنم
حاجت جور و جفای تو به سر باری نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت از یاری و محبت فرد مورد نظرش محروم است و از این بابت غمگین و خسته شده است. او احساس میکند که هیچ رحمتی از سوی محبوبش نسبت به زاریهای او وجود ندارد و در فراق او تنها به یادآوری و حسرت بسنده کرده است. شاعر میگوید که با وجود دل شکستگی و اندوهش، محبوبش هیچگونه محبتی به او نمیکند و حتی در مواجهه با او، از رویش چشم میگرداند. او در نهایت به بیتوجهی محبوبش اشاره کرده و میگوید که مشکلهای موجود در زندگیاش، بهیاد محبوبش تنها درد و غم به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: دوست ما دیگر نمیتواند به ما کمک کند و در این مدت غم، حتی یک لحظه هم به فکر ما نبوده است.
هوش مصنوعی: دل تنگ من از درد فراق او به آسمان شکایت کرد، اما آن معشوق سنگدل هیچ توجهی به این شکایت و زاری من نداشت.
هوش مصنوعی: دل مرا برد و زندگیام را در چنگ غم گذاشت. هیچ رحمتی بر من نرساند و از آداب محبت و دلجویی خبری نبود.
هوش مصنوعی: این دل بیچاره جز اندوه و غم چه چیز دیگری به دست آورده است؟ کار چشمم در جدایی از او فقط ریختن اشک و خون است.
هوش مصنوعی: جز یاد او در دلم کسی نبود و تنها مدح و ستایشش بر زبانم جاری بود.
هوش مصنوعی: شب گذشته در فراق چهرهاش، چشمهایم جز تصویر محبوبم بیدار نبود و مثل خورشید او در دل من تابیده بود.
هوش مصنوعی: در رفت و آمدم او را دیدم، اما او روی خود را از من برگرداند. با این حال، هرگز تصور نکن که من از رفتار او آگاه نیستم.
هوش مصنوعی: گفتم در نهایت به من اعتماد کن تا از محبت تو بهرهمند شوم. او گفت: ساکت باش ای بینوا، این راه و روش یاری نیست.
هوش مصنوعی: ای محبوب، بار سنگینی از رنجهای زندگی بر دوش ماست و نیازی به بلا و بیرحمی تو وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود
آمدم در دیر، راهب بود و بیکاری نبود
کفر و دین و کعبه و دیر از ازل بودند، لیک
صلح و جنگی بر سر تسبیح و زناری نبود
در سبک روحی مثل بودند طاعت پیشه گان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.