رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۶
بیا، دل و جان را به خداوند سپاریم
اندوه درم و غم دینار نداریم
جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم
وین عمر فنا را بره غزو گزاریم
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۷
جانا من و تو نمونهٔ پرگاریم
سر گرچه دو کردهایم یک تن داریم
بر نقطه روانیم کنون چون پرگار
در آخر کار سر به هم باز آریم
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱
به راه دین نبی رفت ازان نمییاریم
که راه با خطر و ما ضعیف و بییاریم
چو روز دزد ره ما گرفت اگر به سفر
بجز به شب نرویم، ای پسر، سزاواریم
ازین به سان ستاره به روز پنهانیم
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
سپاس و شکر ایزد چون گزاریم
مگر جان را به شکر او سپاریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
نگه داریم دین تا روح داریم
به یزدان روح و دین با هم سپاریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
اگر چه با گناه بی شماریم
به فضل و رحمتت امیدواریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چنان در خرمی گیتی گذاریم
که هرگز یکدگر را یاد ناریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
من و تو روز در شادی گذاریم
ز فردا هیچ گونه یاد ناریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
همی گفتی که ما دو نیک یاریم
به یاری یکدگر را جان سپاریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
یکی گفتی همیشه راهواریم
که رامین را ز ویسه بازداریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
که روز رنج و سختی درگذاریم
پس او را ناز و شادی در پس آریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
اگر صد سال دیگر مهر کاریم
نگه کن تا به فرجامش چه داریم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
بیا تا این جهان را باد داریم
ز روز رفته هرگز یاد ناریم
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴
ما دل ز وفا و مهر تو برداریم
بر آب نگار بی هده ننگاریم
ما دل بهوای آن کسی نسپاریم
کز صحبت او بچشم مردم خواریم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۱
بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم
بیا تا بردباری پیشه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲
نه سیم نه دل نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم
غفلتزدگان پر غروریم
خجلتزدگان روزگاریم
ای دل تو ز سیم و زر چگویی
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴
ما عاشق روی آن نگاریم
زان خسته و زار و دلفگاریم
همواره به بند او اسیریم
پیوسته به دام او شکاریم
او دلبر خوب خوب خوبست
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۴ - فیالاجتهاد و طلبالتقوی
گفت بیتقوی ار گران باریم
راه تقوی مگر به دست آریم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۶۲ - حکایت در حقیقت تصوّف
هم براین گونه روز بگذاریم
بوده نابوده رفته انگاریم