فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی
نگر تا چه گوید بران کار کن
خرد برگزین این جهان خوار کن
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
ستمکاره را زنده بر دار کن
دو پایش زبر، سر نگونسار کن
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
صد از گنج مازندران بارکن
وزو بیشتر بار دینار کن
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۶
هم اندر زمان زنده بر دار کن
دو پایش ز بر سر نگونسار کن
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸
مکر و حسد را ز دل آوار کن
وین تن خفتهت را بیدار کن
نفس جفا پیشهت ماری است بد
قصد سوی کشتن این مار کن
به آتش خرسندی یشکش بسوز
[...]
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
ز گنج آنچه باید همه بار کن
گران لشکری را به خود یار کن
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
مرا گفت رو با تو پیکار کن
بگیرش نگون زنده بر دار کن
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
به هر جای پشتی به دادار کن
از او ترس و دل با خرد یار کن
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را
سران را سزا جای دیدار کن
درفش از چپ و راست بسیار کن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۲ - خطاب به شمشیر پادشاه
ای تیغ شاه موسم کارست کار کن
وز خون کنار خاک چو دریا کنار کن
چون نام شهریار کن ایام شهریار
یک سر زمانه بر اثر شهریار کن
از بهر عون و نصرت دین حیدرست شاه
[...]
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۸ - شناختن شهریار مرجانه جادو را گوید
برو ترک این رزم و پیکار کن
به چشم اندکی شرم دیدار کن
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۱۵ - آماده شدن آتبین برای جنگ
بدو گفت کاندیشه ی کار کن
خرد را بدین داروی یار کن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱
ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن
از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن
لاابالی پیشهگیر و عاشقی بر طاق نه
عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن
گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - د رمدح اتسز
جانا ، طریق مهر و وفا اختیار کن
با ما بکوی مهر و وفا روزگار کن
بی تو ز اسب شادی و رامش پیاده ایم
ما را بر اسب شادی و رامش سوار کن
ای بی قرار کرده دل من چو ذلف خویش
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در مدح صدرالدین
باغ و بستان از در دیدار شد دیدار کن
کار عشرت ساز و کار دیگر اندر کار کن
لهو و شادی و نشاط و خرمی بسیار کن
با بتان و گلرخان آهنگ زی گلزار کن
عیش را تدبیر ساز و لهو را هنجار کن
[...]
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۲ - زاغان و بومان
چون باد، خیز و آتش پیگار برافروز
چون ابر، و روز ظفر بی غبار کن
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲
وقت بهار نو صفت نو بهار کن
خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه
می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
مرغ هزار بانگ برآرد به شاخ گل
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۱ - فرستادن اسکندر روشنک را به روم
طرفها به شاهان گرفتار کن
به هر سو یکی را طرفدار کن