گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۳۰
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

چو گنجی بود در بندی نهاده

به هر کس بسته بر رامین گشاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

یکایک را ز ناشایست زاده

بلایه دایگانی شیر داده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

سراسر زیور از تن برگشاده

همه پیرایه‌ها یک سو نهاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

بزرگان خراسان ایستاده

سراسر روی زی آتش نهاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

خوشا ویسا به خنده لب گشاده

لب آنگه بر لب رامین نهاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

سر رشته به مهر و ناگشاده

ولیکن گوهر از عقد اوفتاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

گلی با بوی مشک و رنگ باده

فرتته کِشته رضوان آب داده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

من اندر برف و باران ایستاده

تو چشم مردمی بر هم نهاده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن

 

به کام خویش در دام اوفتاده

دو گیتی را به یک دلبر بداده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱

 

شد پیر جهان و شد جوان باده

وز نقش و نگار باغ شد ساده

ناراست بجای لاله بنشسته

سیب است بجای سوسن استاده

آلوده رخان او بخون رز

[...]

۵ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده

بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده

لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده

توتو سلب زرد بر آن روی فتاده

۲ بیت
منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

دخترکان سیاه زنگی‌زاده

پیش وضیع و شریف روی گشاده

مادرشان هیچگون به دایه نداده

وز در گهواره‌شان به در ننهاده

۲ بیت
منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

بزد اندر خم جام و قدح ساده

برکشید از خم آن جام چو بیجاده

باده‌ای دید بدان جام در افتاده

که بن جام همی‌سفت چو سنباده

۲ بیت
منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

گفت نتوان خوردن یک قطره ازین باده

جز به یاد ملک مهتر آزاده

۱ بیت
منوچهری
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده

هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده

هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته

هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده

گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته

[...]

۸ بیت
امیر معزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۰
 
تعداد کل نتایج: ۵۹۱