گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۲

 

چراگاه ما بود و فریاد ما

ایا شاه ایران بده داد ما

فردوسی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳

 

داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما

جغد می گردد همایون در خراب آباد ما

جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران

از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما

چشم گیرا می کند نخجیر را بی دست و پا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴

 

از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما

کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما

ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده ایم

گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما

گرچه گوش باغبان را پرده انصاف نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۸

 

بیگانگی شده است ز عالم مراد ما

یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما!

چون صبح، جیب و دامن عالم پر از گل است

از باغ دلگشای جبین گشاد ما

کیفیتش ز باده لعلی است بیشتر

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

ای زتو خرّم دل آباد ما

وز تو غمگین خاطر ناشاد ما

عشق تو آزادی در بندگی

بندهٔ تو گردن آزاد ما

ای گشاد بندهای بسته تو

[...]

فیض کاشانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۶

 

چون نلرزد بر سر دستش، دل ناشاد ما؟

بهله از خون شکاری میکند صیاد ما!

واعظ قزوینی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵

 

آن پری‌ گویند شب خندید بر فریاد ما

ای فراموشی تو شاید داده باشی‌ یاد ما

بس‌که در پروازگرد جستجوها ریختیم

گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما

جان‌کنی‌ها در قفای آرزو پر می‌فشاند

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

در فتح باب میکده باشد گشاد ما

صرف سبو شود، همه خاک مراد ما

دل روشناس مصحف حسن بتان نبود

شد روشن از غبار خط او سواد ما

پنداشتم که مهر تو با جان سرشته است

[...]

حزین لاهیجی