سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۲ - اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید
روی اگر هیچ بینقاب کند
راه پر ماه و آفتاب کند
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
زُهره را دیو تو شهاب کند
زَهره را آتش تو آب کند
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - در مدح رکن الدین محمدبن عبد الرحمن طغان یزک
میر کشور گشای رکن الدین
که درش دیو را شهاب کند
حرز امت محمد آنکه ز حلم
کنیتش دهر بوتراب کند
فخر آل طغان یزک که فلک
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
زان فسانه که لب پر آب کند
مست را آرزوی خواب کند
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گل ازرق که آن حساب کند
قرصه از قرص آفتاب کند
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
ذره را عشق آفتاب کند
قطره را چون در خوشاب کند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل دوم » بخش ۱ - الفصل الثانی فی انّ افعاله لا تُعلَّل و انّ الجزاء لیس بالعمل علم الیقین
مؤمنی را اگر عذاب کند
از غضب بی گنه صواب کند
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْشبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷
چو ترک سرکش من پای در رکاب کند
کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند
فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز
هزار خانه صبر و خرد خراب کند
چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۵
نی دفع عطش ز تشنگان آب کند
نی رفع کلال خفتگان خواب کند
حاشا که کند غیر مسبب کاری
لیکن ز پس پرده اسباب کند
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳ - تتبع خواجه
گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند
خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند
ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی
جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند
به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نظام الدین احمد صاعدی
سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند
شمیم گل دل ریش مرا خراب کند
چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز
که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند
بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳
گرم ز لطف سیه روز خود خطاب کند
سیاه روزی من کار آفتاب کند
در آب و خاکم نسرشته اند بیمهری
ز رحم آتش من گریه بر کباب کند
رود بسوی کمر طره ات بسر هر دم
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵
چو می فروش به مینا شراب ناب کند
اشاره ای ز تنک ظرفی شراب کند
بهار رفت، چه شد جام می که می خواهد
شراب از پی گل، پای در رکاب کند
هلاک مشرب صیاد دام بر دوشم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲۶
دلی که آتش روی تواش کباب کند
ز اشک شادی خودمستی شراب کند
فغان که باده مردافکنی نمی یابم
که چشم شوخ تو بیرحم را به خواب کند
تو چون در آیینه بینی عجب تماشایی است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲۷
چو در پیاله رنجش می عتاب کند
پیاله روترش از تلخی شراب کند
نسیم بی ادب امروز تند می آید
مباد رخنه در آن غنچه نقاب کند
رخش ز باده فروزان شدآفتاب کجاست
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱
گر آتش تو چو شمع استخوانم آب کند
عجب که رشتة عمر مرا به تاب کند
همیشه جوهر تیغ تو همچو مرغابی
برای صید دلم دانهای در آب کند
به حیله چشم تو خود را به خواب میدارد
[...]