چشمکان پیش من پر آب مکن

دلم از عاشقی کباب مکن

ریگ را پیش چشم رود مکن

رود را پیش دل سراب مکن

به کس از ابتدا رسول مباش

[...]

تو به زاهد مرا خطاب مکن

خانهٔ دین من خراب مکن

عالم از جام لب خراب مکن

تهمت اندر سر شراب مکن

هر زمان تافته مشو بر ما

تو مهی، کار آفتاب مکن

با چنان ره مرو به غارت شب

[...]

هستیم را بخود حجاب مکن

پرتو خود بخود نقاب مکن

امشب ای یار قصد خواب مکن

مرو و کار ما خراب مکن

شب درازست و عمر ما کوتاه

قصه کوته کن و شتاب مکن

چشم مست تو گرچه در خوابست

[...]

بشنو ای یار و اضطراب مکن

خویش رسوای شیخ و شاب مکن

اگرت معنی ای است حاضر باش

صورت شرع را خراب مکن

چشم بر شاهد و شراب منه

[...]

گفت: برخیز و اضطراب مکن

غم فردا مخور، شتاب مکن

به هر چه رنگ کنی می شود سفید آخر

به جز سیاهی دل موی را خضاب مکن

به هر روش که فلک سیر می کند خوش باش

به سیل، دشمنی ای خانمان خراب مکن

نگشته است ز کام جهان کسی سیراب

[...]

ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی

این مطلع شاهی را عنوان کتابم کن

« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن

روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»

کیفیت بیداری خون کرد دلم ساقی

[...]

بس است (صامت) ازین بیشتر شتاب مکن

ازین چکامه دل دوستان کباب مکن

بس است (صامت) از این بیشتر شتاب مکن

از این قضیه دل خلق را کباب مکن

به ماه عارض خود زلف را حجاب مکن

سیاه روز من و روی آفتاب مکن

بکن هر آنچه که خواهی ولی مرو ز برم

مرا به آتش هجران خود کباب مکن

کنونکه خرمنم ای برق سوختی دیگر

[...]

«هنوز اول عشق است اضطراب مکن

«تو هم به مطلب خود می‌رسی شتاب مکن»

ز من اگر شنوی، خویش را خراب مکن

ز انقلاب تقاضای نان و آب مکن