گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

بَسا رویا که اَز من رَفت آبَش.

بَسا چشما که اَز من رَفت خوابَش.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

ز روی ویس بودی آفتابش

ز موی ویس بودی مشک نابش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

چه خوش بود آن به دل اندر عتابش

چه خوش بود آن به ناز اندر حخابش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۲

 

گلی که خود بدادم پیچ و تابش

به اشک دیدگانم دادم آبش

درین گلشن خدایا کی روا بی‌؟

گل از مو‌، دیگری گیرد گلابش‌؟

باباطاهر
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۵

 

شب سیاه به تاریکی ار نشینم به

که از چراغ لئیمان به من رسد تابش

جگر بر آتش حرمان کباب اولیتر

که از سقایهٔ دونان کنند سیر آبش

انوری
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

شبی صد کس فزون بیند به خوابش

نبیند کس شبی چون آفتابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

که آن دُر کو که گر بینم به خوابش

نه در دامن که در دریای آبش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

ز تاب زلف خویش آرم به تابش

فرو بندم به سِحر غمزه خوابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به فراشی کواکب در جنابش

به سرهنگی سعادت در رکابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه

 

سپاهی چون کواکب در رکابش

که از پری خدا داند حسابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

شمشیر کشید و داد تابش

گفتا که بدین دهم جوابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع

 

مردم به تعجب از حسابش

وز رفتن وحش در رکابش

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد

 

فندقی رنگ داده عنابش

گشته شنگرف سوده سیمابش

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

وگر خواهی که من بدهم جوابش

کنم از بهر تو اینجا عقابش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند

 

ملایک می‌کنند آنجا شتابش

که پیش آرند در دوزخ عذابش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

ازان می‌گشت وزان بود آن شتابش

کزان دارو نگیرد بو که خوابش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت

 

شهش محبوس کرد و در عذابش

نه نانی داد در زندان نه آبش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۸