گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر

 

خردمند کز دور دریا بدید

کرانه نه پیدا و بن ناپدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

زمین سبز و چشمه پر از آب دید

همی جای آرامش و خواب دید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۱

 

خروشید رستم چو او را بدید

همه تن در آهن شده ناپدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱

 

چهانجوی چون گنگ دژ را بدید

شد از آب دیده رخش ناپدید

فردوسی
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

گرچه خود را قدوهٔ اصحاب دید

چند شب بر هم چنان در خواب دید

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

خارکش چون خرس را آنجا بدید

گفتیی صد تشنه یک دریا بدید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۷ - حكایت آدم علیه السلام

 

ناگهان در خواب اندر خواب دید

صورتی چون ماه و خور گشتی پدید

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۶ - حكایت ابراهیم علیه السلام

 

چونکه آتش آتش او را بدید

آتش صورت شد او را ناپدید

عطار
 

ناصر بخارایی » مثنوی هدایت‌نامه » ۲۰- حکایت

 

ندیدی که چون قطره دریا بدید

در آمیخت با موج،‌ شد ناپدید

ناصر بخارایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

بهره ای نگرفت گر کام دل بیتاب دید

بخت ما دایم رخ مقصود را در خواب دید

خاطر روشندلان از گرد کلفت‌های دهر

تیره شد چندانکه نتوانیم رو در آب دید

کلبه ویران ما از رخنه سنگ ستم

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

بهره ای نگرفت گر کام دل بیتاب دید

بخت ما دایم رخ مقصود را در خواب دید

کلیم
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۹

 

دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید

آیینهٔ خیال‌که ما را به خواب دید

صد پرده پرده‌دارتر از رمز غیب بود

آن بی‌نقابی‌ای‌ که تو را بی‌نقاب دید

فطرت به هرچه وارسد آیینهٔ خود است

[...]

بیدل دهلوی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۲

 

بنمود روی خویش چو چشمم پر آب دید

نتوان بجز در آب بلی آفتاب دید

نشاط اصفهانی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رقیه‌نامه » بخش ۲

 

باب ماجد جلوه گر در خواب دید

دید نقش خود ولی بر آب دید

صفایی جندقی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۱ - مدح و مصیبت رقیه خاتون(ع)

 

در خرابه شبی، خفته و خواب دید

آفتابی به خواب، رفت و مهتاب دید

آنچه از بهر وی، بود نایاب دید

یعنی اندر به‌خواب، طلعت باب دید

صامت بروجردی