عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۳
بمجلس اندر کان بت مرا شراب دهد
بمن نشاط و ببد خواه من عذاب دهد
یکی چنانکه خدایش همه عذاب دهد
یکی چنان که خدایش همه صواب دهد
گمان برم که بمن آفتاب خواهد داد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳ - اندر کرامت نبوّت
خلق را او ره صواب دهد
سایه را مایه آفتاب دهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۵۰ - ستایش علم و عالم و طلب علم
مشکلی کابلهی جواب دهد
زرهی دان که باد زآب دهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه
مال در جود چون سحاب دهد
شوره را همچو گُلبن آب دهد
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸
زلف را چون به قصد تاب دهد
کفر را سر به مهر آب دهد
باز چون درکشد نقاب از روی
همه کفار را جواب دهد
چون درآید به جلوه ماه رخش
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۶۳ - در حال پیشه کاران راست کردار
همه را برزگر جواب دهد
و آن او ابر و آفتاب دهد
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵٩ - قصیده در مدح علاءالدین محمد هندو وزیر
صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد
شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
نگار من چو بعزم صبوح برخیزد
زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد
چو می بنوشد و خوی بر رخش پدید آید
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧٢
خدیو کشور را دی بهاء دولت و دین
توئی که ابر کفت لؤلؤ خوشاب دهد
اگر نه فیض تو باشد محیط با همه آب
به تشنگان امل وعده سراب دهد
چو نیست ساقی ما را ز بیم طعنه خلق
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
عشق ما را ز خون شراب دهد
عشق ما را ز دل کباب دهد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - در بیان آنکه هر چیزی را که با معشوق در اموری مشابهت باشد به قدر مشابهت عاشق را به او میل افتد
سر زلف بنفشه تاب دهد
سبزه را ز ابر دیده آب دهد
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵
چون گل روی تو را آتش می تاب دهد
عارض پر عرقت چشم مرا آب دهد
سوی مسجد مرو ای قبله من ورنه امام
رو بسوی تو کند پشت به محراب دهد
نرگس مست تو ای شوح چه مشرب دارد
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
اژدر از دم به کوره تاب دهد
تا حسامت به زهر آب دهد
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰
دست مشاطه اگر زلف ترا تاب دهد
خون دلها گل رخسار ترا آب دهد
کاش بخت سیه از دیده شب بیدارم
روشنی را بستاند بعوض خواب دهد
خون دل رو بکمی کرده ز سوز تب هجر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸۸
ز آفتاب اگر خلق چشم آب دهد
ز عارض تو نظر آب آفتاب دهد
مدار شرم توقع ازان حیانا ترس
که بوسه برلب پیمانه بی حجاب دهد
ز دیدن در ودیوار مانعند مرا
[...]