جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - شهر اصفهان
نیست شهری چو شهر اصفاهان
بحقیقت ز شهرهای عراق
که ببینی درو خساست و بخل
که نیابی درو دروغ و نفاق
خواجگانی بنام و ننگ درو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - شهر گنجه
چو شهر گنجه اندر کل آفاق
ندیدستم حقیقت در جهان خاک
که رنگ خلد و بوی مشک دارد
گلابش آب باشد زعفران خاک
چنان مطرب هوائی دارد الحق
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - بنده نوازی
حقتعالی اندرین دنیای دون
بندگان نیک را بنواخت نیک
من خود از نیکان نیم باری مرا
میتواند داشت زین بهتر ولیک
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - مرگ
آه ازین دور چرخ و گوش افلاک
آه ازین اختران کجرو نا پاک
عبرت ازین روزگار و چرخ نگیری
تا بسواری چه چا بکند و چه چالاک
ابلق ایام بر تو پی سپرد گرم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - راست گوئی
مرد باید که راستگو باشد
ور ببارد بلا بر او چوتگرگ
نام مردی بر او دروغ بود
کش نباشد براست گفتن برگ
راستی را تو اعتدالی دان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۲ - غفلت
چند گویی که عیش نیست به کام
چند گویی که کار نیست به برگ
تا کی اندوه جبه و دستار
مرگ ای خواجه غافلی از مرگ
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳ - فتلق سعددین
آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین
ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل
بر فراز بام قدرت هندوی چوبک زنست
پاسبان قلعه هفتم که خوانندش ز حل
چون بپرواز اندر آمد خامه سر سبز تو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - تقاضای کاه
ای کریمی که هست گاه کرم
دل و دست تو کان و دریابم
من گرانی نکرده ام هرگز
وز پی نان نبرده ام آبم
گر اشارت شود بکمتر چیز
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - دوری از خدمت
بخدائی که فیض رحمت او
کرد از بند حرص آزادم
که من از خدمت چو تو مخدوم
تا به ناکام دور افتادم
نه دو دیده بخواب دربستم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - انتظار
دخل عمرم خرج شد در انتظار
گرچه من بر صبر کردن قادرم
بیش ازین دانم که تاب صبر نیست
فی المثل گر خود ادیب صابرم
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - قهرمان شریعت
بخدای ار چهار بالش شرع
حاکمی چون تو دیده در عالم
قهرمان شریعت و ملت
یا سر کلک تست یا خاتم
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عدل
خسروا عدل کن همیشه ازانک
خوب نبود ز شهر یاران ظلم
ظلم شاهان هلاک دهر بود
نیست خرد از بزرگواران ظلم
ظلم بگذار ازانکه برباید
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - بزرگی در اصل
هر که در اصلش بزرگی بوده است
آن ازو هرگز نگردد هیچ کم
پیل کو جز خدمت شاهی نکرد
چون ز آسیب فنا گردد عدم
زاستخوان او اگر پیلی کنی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - دو خواجه تاش
من بنده و اسب هر دو امروز
بر درگه تو دو خواجه تاشیم
در گرسنگی بصبر کردن
ما هر دو درین دیار فاشیم
قدری جو اگر دهی باسبم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع
مرا ایزد تعالی خاطری داد
که دایم با فلک بودی عتابم
بمعنی دادن بکر آنچنان بود
که با او کان معنی بدخطابم
بهر وقتی کزاو کردم سؤالی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - خواجه غافل
خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک
خود خبر داری که من از غصهاش چو نمیزِیَم؟
او میان دست و آنگه بر سر او من به پای
او ز من غافل ولیکن من از او غافل نِیَم
آرزو میآیدم روزی که او در منصبش
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - سوزیان
خشمت آمد که من ترا گفتم
که ترا عاشقم خطا گفتم
شاید ارخون شود دلم تامن
با تو ناگفتنی چرا گفتم
من ز دست زبان برنج درم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - دوری
بخدائی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بی زبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - خلعت خاص
ای بزرگی که دست نعمت تو
هست بر نام نیک سر پوشم
تو پسندی که من درین حضرت
همه کرباس مختصر پوشم
چه بهانه نهم سخای ترا
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - نان به زر
گفتم چو بستهام کمرِ بندگیِ تو
بهر میانِ خویش ز جوزا کمر خرم
در خاطرم نبود که بر خوان دولتت
نان آنگهی خورم که به خونِ جگر خرم
لایق شناسی از کرم خود که بر درت
[...]