کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۴ - ایضا له
ای همه سروران روی زمین
بر خطت سر نهاده چون خامه
گر نیایم به خدمتت پس ازین
تا نگویی که گشت خود کامه
کز پی آنکه دی به صفّة تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۵ - وله ایضا
جود خواجه سیاه رویم کرد
هم بر آنسان که رنگ رز جامه
نقد و جنسی که داده بود مرا
شرح بشنو ز زّر واز جامه
ثلثی بود ز اصل ده دینار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۶ - وله فی صفة القحط و التماس الغلّه
ای خداوندی که اندر خشک سال قحط جود
پخته شد از آب انعام تو نان گرسنه
زآنکه تو مشهور آفاقی بنان دادن چو صبح
سر بدر گاهت نهادست آسمان گرسنه
سیل انعام تو هردم دروثاق سایلان
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۷ - ایضاً له
کریم عرصۀ عالم جهان لطف و کرم
زهی خجل ز سخایت روان حاتم طی
خلاف رای تو بیرون کشد به دست فنا
ز پشت مهرۀ چرخ ستیزه رو رگ و پی
خمیر مایۀ قهر تو من علیها فان
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۸ - ایضا له
منم آن چشمۀ خورشید گاه نظم سخن
زشرم آتش طبعم غرق شود در خوی
ز دل برون کند آن تلخی که عادت اوست
بیاد لفظ من ار در پیاله ریزی می
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۹ - ایضا له
شهاب دین که زبانم پر از مدایح تست
زهی که هست ز تو جان فضل را شادی
به دست عقل زبان خیال دربستی
به نوک کلک در سرّ غیب بگشادی
گشاده گشت بیک ره طلسمهای علوم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۰ - ایضا له
آدمی را چهار حالت هست
در دو گیتی ز باقی و فانی
هر یکی با هزار گونه بلا
خواه پیدا و خواه پنهانی
من بتفصیل شرحشان بدهم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۱ - وله ایضا
زهی شکوه تو از روی ملک رنگ زدای
ضمیر تو بهمه کار خیر راهنمای
تویی که هست ترا آفتاب در سایه
تویی که هست ترا روزگار دست گرای
هوای دولت تو دوست ساز دشمن سوز
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۲ - وله ایضا
مرا سیّ و دو خدمتکار بودند
همه یک خانه و یک روی و یک رای
و شاقانی چو مروارید خوشاب
سمن دیدار و خندان و شکر خای
همه سر تیز و سخت و چست و چالاک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۳ - وله ایضا
دیدۀ عقل راه دان بگشای
به ثنای خدا دهان بگشای
نفسی از سر حضور بزن
نافۀ مشک رایگان بگشای
چه گشاید ز ذکر هر چه جزوست؟
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۴ - این قطعه در مدح صاحب عمیدالدّین پارسی گوید
ای قاصر از ستایش تو هر عبارتی
آصف نکرد چون تو برونق وزارتی
از مدحت تو روی هنر را طراوتی
وز جود تو ریاض کرم را نضارتی
برده ز رای روشن و از کلک تیره ات
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - وله ایضا
دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن
گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی
پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی
زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی
در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۶ - و له ایضاً
زهی حرّی که ثابت کرد جودت
بر ارباب هنر دست ایادی
زمین با قوّت حلمی که اوراست
ز بار حلم تو کرده تفادی
بحمدالله همه معنیت جمعست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۷ - وله ایضا
ای کریمی که در آفاق جهان
نیست چون صیت تو عالم گردی
بحر با همّت تو بسته کفی
صبح با خاطر تو دم سردی
طرفه دردیست فراقت الحق
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۸ - وله ایضا
چون شدی خشمناک بر بنده
همه آثار قهر بنمودی
از ثریّا فکندیم بثری
وز من آرام و صبر بر بودی
آمدی با سر عنایت لیک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۹ - ایضا له
جهان لطف و کرم افتخار اهل قلم
که نیست فضل و هنر را به از تو غمخواری
نه هرگز از تو رسیده به مویی آژنگی
نه هرگز از تو رسیده به موری آزاری
کجا حکایت آزاد مردی تو رود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۰ - در مدح صدر قوام الملّة و الدّین ابراهیم بنداری گوید و به دمشق فرستد.
نسیم باد صبا هیچ عزم آن داری
که این تکاسل طبعیّ خویش بگذاری
به پای تو چو دو گامست طول و عرض جهان
به گاه قطع مسافت ز تیز رفتاری
توقّعی ز تو دارم ز روی همنفسی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۱ - وله ایضا
این همه سرکشی مکن بر من
گرچه معزولم و تو بر کاری
گرچه ماهر دوان دو کار گیرم
که کند مان خرد خریداری
حالت من خلاف حالت تست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۲ - وله ایضا
در ضمیرم اگر چه کم گویم
سخن نغز هست بسیاری
چه کنم دست همّت ممدوح
بر دهانم ز دست مسماری
عقد گوهر کجا کنم عرضه
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۳ - وله ایضا فی مذمة الدّنیا
تا کی این رنج روزگار بری ؟
بار این پیر نابکار بری؟
جهد کن تا ز موج خیز بلا
کشتی عمر بر کنار بری
امن جانها ز حصن اسلامست
[...]