ای کریمی که در آفاق جهان
نیست چون صیت تو عالم گردی
بحر با همّت تو بسته کفی
صبح با خاطر تو دم سردی
طرفه دردیست فراقت الحق
که دهد یاوری هر دردی
پای مردیم طمع بود ز صبر
خود کسی دید چنان نامردی
کاش چندانش درنگی بودی
که دلم شربتی از غم خوردی
غم هجران تو با من زین بار
بیش از ین پیشترم آزردی
نه بر آن گونه بیازرد مرا
که ازین پیشترم آزردی
آنچنان گرد برآوردم از من
که ز من نیز نخیزد گردی
بودی از شوق گران بار ار نی
باد خود سوی توام آوردی
از پی وصل چنان هجر چنین!
آری بی خار نباشد وردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنصر ناز ز باغش وردی
توده خاک ز راهش گردی
رفتی و لذّت دانش بردی
ذوقها را به دماغ افسردی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.